معنی اسم عبدالله

نام عبدالله به چه معناست؟

اسم عبدالله : (عربی) 1- بنده‌ی خدا؛ 2- (در تصوف) به معنی انسان كامل است؛

3- (اَعلام) 1) عبدالله ابن عبدالمطلب: [حدود 554-579 میلادی] پدر حضرت محمّد(ص) پیامبر اسلام، که اندکی پیش از تولد وی بر اثر بیماری در مدینه وفات یافت؛ 2) عبدالله ابن جحش: [قرن اول هجری] صحابی و پسر عمه‌ی پیامبر اسلام(ص) و از مهاجران به حبشه، در جنگ احد کشته شد؛ 3) عبدالله ابن عمر: [10 پیش از هجرت – 73 قمری] صحابی پیامبر اسلام(ص) و پسر عمر خلیفه. که در همه‌ی جنگهای پیامبر و بسیاری فتوحات اسلام شرکت داشت؛ 4) عبدالله ابن طاهر: سومین امیر [213-230 قمری] سلسله‌ی طارهیان در خراسان، از حامیان ادبیات و هنر؛ 5) عبدالله تیموری: شاه [854-855 قمری] سلسله‌ی تیموری که پس از کشته شدن عبداللطیف در ماوراءالنهر بر تخت نشست و در جنگ با ابوسعید گورکانی کشته شد؛ 6) عبدالله ازبک: امیر [991-1006 قمری] سلسله‌ی شیبانیان در ماوراءالنهر و ترکستان که بر بخارا، بلخ، سمرقند، تاشکند، فرغانه، بدخشان، خوارزم و خراسان دست یافت و دولت نیرومندی تأسیس کرد.


اسامی مشابه با عبدالله


اسم مرکب با عبد مشابه با عبدالله

عبدالماجد : (عربی) بنده‌ی خدای بزرگوار، بنده ی خدای دارای مجد و بزرگی.

عبدالمتین: (عربی) بنده‌ی خدای خردمند و با وقار، بنده ی خدای دارای متانت. (متین از نام های خداوند).

عبدالمُطلِّب : (عربی) 1- بنده‌ی مُطَلِب؛ 2- (اعلام) عبدالمطلِّب بن هاشم، ابوحارث [حدود 127-45 قبل از هجرت] نیای پیامبر اسلام(ص) و رئیس قریش در جاهلیت، متولد مدینه، پرورده در مکّه. صاحب مناصب سِقایَه و رفادَه. وی نزدیک به 60 سال رئیس و فرمانروای مکّه بود و آن شهر را از غارت حبشیان محفوظ داشت. گفته اند نام او شَیبَه و لقب او عبدالمطلّب بوده است و او نخستین کسی از عرب بود که خضاب سیاه را معمول کرد. سن او را هنگام وفات 80 سال و بیشتر نیز گفته اند.

عبدالمُعید: (عربی) بنده‌ی خدای بازگشت دهنده، بنده ی خدای بازگرداننده.

عبدالمَلِك : (عربی) 1- بنده‌ی مَلِك (پادشاه). [مَلِك از نام‌های خداوند]؛ 2- (اَعلام) 1) نام دو تن از امیران سامانی. عبدالملک اول: ششمین امیر سامانی [343-350 قمری]، پسر نوح اول؛ عبدالملک دوم: آخرین امیر سامانی [399 هجری]، پسر نوح دوم، که سلطان محمود خراسان را از او گرفت و سردارانش به او خیانت کردند و او را به ایلک خان تسلیم کردند؛ 2) عبدالملک ابن علی: نخستین فرمانروا [537-558 قمری] و بنیانگذار سلسله‌ی موحدون، که سلسله‌ی مرابطون را برانداخت و تونس و مراکش را فتح کرد؛ 3) عبدالملک ابن مروان: خلیفه‌ی اموی [65-86 قمری] که شورش عبدالله ابن زبیر را به دست حجاج ابن یوسف فرو نشاند و به حجاج اختیارات وسیعی داد. در زمان او دفترهای دولتی از پهلوی به عربی برگردانده شد و نخستین سکه‌ی طلای اسلامی ضرب شد؛ 4) عبدالملک نیشابوری: (= امام الحرمین) [420-479 قمری] فقیه شافعی و نخستین مدرس مدرسه‌ی نظامیه‌ی نیشابور.

عبدالمنان : (عربی) بنده‌ی خدای نیکی کننده و نعمت دهنده.

عبدالمهدی : (عربی) 1- بنده‌ی هدایت شده؛ 2- بنده ی مهدی؛ 3-(به مجاز) دوستدار و ارادتمند امام زمان(ع). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام مهدی (ع) انتخاب می شود].

عبدالواحد: (عربی) 1- بنده‌ی خدای یكتا و یگانه؛ 2- (اَعلام) نام بسیاری از اشخاص (سیاسی، علمی، ادبی و دینی) در تاریخ.

عبداللطیف : (عربی) 1- بنده‌ی خدای نیكویی كننده؛ 2- (اَعلام) عبداللطیف: شاه [853-854 قمری] سلسله‌ی تیموریان، که پدرش الغ بیگ را کشت و جانشین او شد، ولی به زودی خود کشته شد.

عبدالكریم : (عربی) 1- بنده‌ی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالکریم ریفی: [1882-1962 میلادی] میهن پرست و رهبر مراکشی، که با سلطه‌ی خارجیان بر مراکش مبارزه کرد [1914-1926 میلادی]. سرانجام بوسیله نیروهای متحد فرانسه و اسپانیا شکست خورد و تبعید شد.

عبدالقادر : (عربی) 1- بنده‌ی خدای توانا؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالقادر جزایری: [1223-1305 قمری] میهن پرست و رهبر الجزایری، که از سال 1248 تا 1264 با اشغالگران فرانسوی جنگید ولی سرانجام شکست خورد و تسلیم شد. او را به فرانسه بردند؛ 2) عبدالقادر گیلانی: [470-561 قمری] صوفی و زاهد ایرانی، بنیانگذار سلسله‌ی درویشان قادری معروف به قادریه؛ 3) عبدالقادر مراغی [قرن 8 و9 هجری] موسیقیدان ایرانی، از مردم مراغه، که در خدمت سلطان حسین جلایری، امیر تیمور، شاهرخ و مراد، سلطان عثمانی بود. کتابهای متعددی در موسیقی نوشت از جمله: مقاصد الالحان، کنزالالحان، شرح ادوار و جامع الالحان.

عبدالفتاح: (عربی) بنده‌ی خدای گشاینده.

عبدالغفور: (عربی) بنده‌ی خدای آمرزنده.

عبدالغفار: (عربی) بنده‌ی خدای بسیار آمرزنده.

عبدالعلیم : (عربی) بنده‌ی خدای دانا و آگاه.

عبدالعلی : (عربی) 1- بنده‌ی علی؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام علی(ع). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام علی(ع) انتخاب می‌شود].

عبدالعظیم : (عربی) 1- بنده‌ی خدای بزرگ؛ 2- (اَعلام) عبدالله ابن علی ابن حسین ابن زید ابن حسن ابن علی ابن ابی‌طالب از بزرگان آل علی معاصر امام محمّد تقی(ع) [قرن 2 هجری] معروف به حضرت عبدالعظیم یا شاه عبدالعظیم.

عبدالعزیز : (عربی) 1- بنده‌ی خدای گرامی؛ [عزیز از صفات و نام‌های خداوند تعالی؛ 2- (اَعلام) 1) سلطان عثمانی: [1277-1282 قمری]، که در زمان او شورش و استقلال خواهی در بسیاری از سرزمینهای تابع گسترش یافت. سرانجام صدر اعظم مدحت پاشا، او را وادار به استعفا کرد؛ 2) عبدالعزیز: سلطان مراکش [1311-1325 قمری] که بر اثر شورش مردم ناچار به استعفا شد؛ 3) عبدالعزیز ابن محمّد (= ابن مسعود): بنیانگذار دولت عربستان سعودی [1340 هجری] و نخستین شاه آن [1352-1373 قمری]؛ 4) عبدالعزیز ابن منصور مشهور و متخلّص به عسجدی: [زنده در 432 هجری]، شاعر ایرانی دربار سلطان محمود غزنوی و فرزندانش.

عبدالصمد : (عربی) 1- بنده‌ی خدای بی نیاز؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالصمد بن ابراهیم، ابواحمد فارسی حُصری [762-765 میلادی] محدث . مُقری، معروف به قاریُ الحدیث اهل تبریز. وی در مکه دانش آموخت و در بغداد سکونت گزید و در همین شهر درگذشت. آثار او: اسباب العجائب، مختصر حِرز الاَمانی، ازشاطبی، الاکسیر فی التَّفسیر، اربعون حدیثاً، مختصر تفسیر الرّسعَنی؛ 2) عبدالصمد شیرازی [92-1000] ملقب به شیرین قلم، نقاش ایرانی و از پدید آورندگان مکتب هندو ایرانی،پس از یادگیری نقاشی در شیراز به جمع هنرمندان تبریز ملحق شد و رابطه ی نزدیکی با میر سیدعلی برقرار کرد و به درخواست همایون شاه با جمعی از هنرمندان به هند مهاجرت کرد. در آنجا با همکاری میر سیدعلی و هنرمندان هندی کارگاه هنری همایون شاه را در دهلی دایر کرد و شاگردانی را تربیت کرد. در تصویرگری کتاب بزرگ حمزه نامه که شامل 1400 تصویر روی پارچه است شرکت داشت، از آثار اوست: مرد عمامه به سر سوار بر اسب، مجنون در میان وحوش، و دستگیری ابوالمعالی؛ 3) عبدالصمد بن عبدالله علوی، شمس الدین [زنده 976 قمری] متکلم از آثار او: الجوهرةالخالصة عن الشّوائب فِی العقائدُ المتقدّمة علی جمیع المذاهب؛ 4) عبدالصمد بن فقیه [زنده 1175] ادیب و صوفی مؤلف کتاب اَنیس المُتَّقین در تصوف؛ 5) عبدالصمد قُرطُبی [433-495 قمری] محدث و فقیه و قاضی مالک اندلسی از آثار او: مختصر فی الشروط والاحکام؛ 6) عبدالصمد مصری [1028 قمری] محدث، مؤلف الجواهرالسَّنِیَّة فی النسیة و الکرامات الاحمدیّة؛ 7) عبدالصمد همدانی [1216 میلادی] فقیه امامی، عابد و زاهد. مجاور کربلای معلّی و مقتول در همان شهر در سال 1216 از آثار او: تجرالمعارف، به فارسی در لغت.

عبدالصاحب : (عربی) 1- بنده‌ی صاحب، بنده ی دارنده و مالک؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالصاحب دُجیلی (= ابن عمران) [1331-1362 قمری] ادیب و مورخ عراقی، اهل نجف. از آثار او: اَعلام العرب فی العلوم والفنون، شُعراء العُصُور، شُعراالعراق، الشُّعُربیَّة و شُعرائها، که همه چاپ شده است؛ 2) عبدالصاحب نجفی [1300-1353 قمری] فقیه امامی، اهل نجف، از آثار او: الجوهرة فی شرح التَّبصرة، شرح المَبسوط، کَنزالفرائد، نهایة الدّرایة، در اصول.

عبدالسمیع : (عربی) بنده‌ی خدای شنوا. (سمیع از نام های خداوند).

عبدالحلیم : (عربی) بنده‌ی خدای بردبار.

عبدالحمید : (عربی) 1- بنده‌ی خدای ستوده؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان عثمانی. 1) عبدالحمید اول: سلطان عثمانی [1187-1203 قمری] که علیرغم انعقاد پیمان صلح با روسیه ، نتوانست مانع زیاده طلبی آن شود و بار دگر جنگ آغاز شد؛ 2) عبدالحمید دوم: سلطان عثمانی [1293-1326 قمری]، که به یاری ترکهای جوان بر سرکار آمد و نظام پارلمانی را پذیرفت ولی سال بعد آن را تعطیل کرد. در جنگ با روسها شکست خورد. امپراتوری عثمانی تجزیه شد و بخشهای زیادی از آن استقلال یافت. کشتار ارمنیان [1311-1313 قمری] در زمان او صورت گرفت. بر اثر انقلاب برکنار شد.

عبدالحی : (عربی) 1- بنده‌ی حی، كه [حی] نامی است از نام‌های خدای تعالی(هوالحی الذی لایموت)، بنده‌ی خدای زنده؛ 2- (در عرفان) آن كه مظهر و مجلای حیات سرمدیه حق و زنده به حیات ابدی حق باشد، كه در حقیقت باقی به بقاءالله است و این مرتبه‌ی بقاء بعد از فناست.

عبدالرحمان: (عربی) 1- بنده‌ی خدای بخشاینده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالرحمان ابن عوف: [سال 44 پیش از هجرت -31 هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص) و از نخستین مسلمانان؛ 2) عبدالرحمان شیرازی: [زنده در 566 هجری] پزشک مقیم حلب، مؤلف کتابهایی به عربی در باب تعبیر خواب و اسرار نکاح؛ 3) عبدالرحمان صوفی: [291-376 قمری] اخترشناس ایرانی، از مردم ری، مؤلف کتاب صُورالکواکب و رساله‌ی اسطرلاب (هر دو ترجمه) به عربی؛ 4) عبدالرحمان غافقی: [قرن2 هجری] حاکم مسلمان آندلس [111-114 قمری]، که در نبرد پواتیه (بلاط الشهدا) از شارل مازنل، شاه فرانکها شکست خورد و به قتل رسید؛ 5) نام پنج تن از فرمانروایان اموی آندلس.

عبدالرحیم : (عربی) 1- بنده‌ی خدای مهربان؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از شخصیت های ادبی و سیاسی در تاریخ.

عبدالرزاق: (عربی) 1- بنده‌ی خدای روزی دهنده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالرزاق باشتینی: نخستین امیر سربداران [737-738 قمری] از مردم باشتین، که به دست برادرش مسعود سربداری کشته شد؛ 2) عبدالرزاق دنبلی: متخلّص به مفتون [1176-1242 قمری] شاعر، ادیب و مورخ ایرانی از مردم خوی، مؤلف مآثر سلطانی، در تاریخ قاجار و اثرهای متعدد دیگر؛ 3) عبدالرزاق سمرقندی: [816-882 قمری] مورخ ایرانی، مؤلف تاریخ فارسی مطلع السعدین، در تاریخ تیموریان؛ 4) عبدالرزاق کاشانی: [قرن 8 هجری] عارف ایرانی و مؤلف کتابهایی در تصوف. از آثار اوست: اصطلاحات صوفیه، شرح فصوص الحکم، شرح منازل‌السایرین و لطایف الاعلام.

عبدالرشید: (عربی) 1- بنده‌ی خدای هادی؛ 2- (اَعلام) عبدالرشید غزنوی: شاه سلسله‌ی غزنوی [441-444 قمری] پسر سلطان محمود. او پس از وفات برادر زاده اش مودود (پسر مسعود غزنوی) از زندان نجات یافت و به سلطنت نشست. پس از دو سال و نیم به دست یکی از سردارانش کشته شد.

عبدالجلیل : (عربی) 1- بنده‌ی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن 6 هجری.

عبدالجبار: (عربی) 1- بنده‌ی خدای قاهر؛ 2- (دراعلام) عبدالجبار علوی محمودی (زینبی علوی) از شاعران عهد محمود و مسعود غزنوی.

عبدالباقی : (عربی) 1- بنده‌ی خدای جاوید؛ 2- (اَعلام) عبدالباقی تبریزی خوشنویس معروف قرن 11 هجری.

عبدالاحد: (عربی) بنده‌ی خدای یكتا و یگانه.

عبدالحق : (عربی) بنده‌ی خدای راست.



اسم عبدالله

  • به نظر شما چه اسمی در کنار عبدالله ترکیب زیبایی را ایجاد میکند؟
  • نظر شما در مورد نام عبدالله چیست؟
  • بهترین اسم دختر یا پسر بر وزن عبدالله از نظر شما چیست؟
  • در صورت امکان، آیا اسمتان را به عبدالله تغییر میدهید؟

اسم پسر که به عبدالله بیاد

لیست اسامی پسرانه متناسب با عبدالله به زودی درج میگردد.


اسم دختر بر وزن عبدالله

نام های دخترانه بر وزن عبدالله به زودی درج میگردد.




℁ اسم دخترانه بر اساس الفبا
℁ اسم پسرانه بر اساس الفبا

نظر خود را بیان کنید