اسم پسرانه ف

لیست نام های پسرانه با حرف ف

اگر به دنبال اسمی خاص و پسرانه که با حرف ف شروع شود هستید، این بخش از گالری اسم های پسرانه را بررسی کنید تا بهترین اسم مورد نظرتان را بیابید.

اسم های پسرانه مقبول با ف


لیست اسم های پسرانه زیبا با حرف ف:

فاریاببا انصاف
عارفپاریاب، فاراب، (ترکیب پار + آب = آن طرف آب یا آن طرف دریا) نام شهری در استان کرمان و اطراف کهنوج، نام ولایتی در افغانستان
فرامرزبسیار بزرگوار، از شخصیت‌های شاهنامه فردوسی، اسم پسر رستم دستان پسر زال؛ هم چنین برخی فرامرز را ترکیب فر + مرز به معنای شکوه مرزداری
فربددارای شکوه و جلال، باشکوه، شکوهمند، مناعت، بزرگی، نام پسرانه زیبا
فربینبیننده شکوه و جلال، مرکب از ف به معنای شکوه و جلال و بین صفت فاعلی مرخم از بیننده
فرخاسم دخترانه و پسرانه به معنی خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فردادفر + داد، داده شکوه، زیبایی و جلال
فردینشکوه دین، یگانه، تنها، همچنین مخفف فروردین نام ماه اول از سال شمسی، اسم نوزدهمین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم

پرطرفدارترین اسم های پسرانه با ف:

  • فرهاد: در بعضی منابع فرهاد را «یاری» معنی کرده‌اند . در شاهنامه پهلوان ایرانی دوران کیکاووس و کیخسرو، که رستم او را برای رهاندن بیژن از زندان افراسیاب با خود به توران برد؛ عاشق ناکام شیرین همسر خسرو پرویز.
  • فرزاد: با فر و شکوه زاده شده، زاده ی با فر و شکوه و عظمت – زاده شکوه و جلال

℁ اسم دخترانه بر اساس الفبا
℁ اسم پسرانه بر اساس الفبا

لیست اسم پسرانه ف

فرانک

فرانک (Frank): فرانک یک نام آلمانی به معنای آزاد، قابل اعتماد و رک است.

فلاح

فَلاح:    (عربي) رستگاري، نيك انجامي، سعادت.

فصیح

فصیح:  (عربي)، 1- ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و…

فریور

فريور:    (دساتیر) راست، درست. [از برخاسته‌هاي فرقه آذركيوان ـ برهان چ. معين].

فریمان

فريمان:    (فري = خجسته، مبارك، داراي خجستگي و شكوه، شكوهمند و خجسته + مان/من=…

فریدون

فريدون:    1- به معني «سه ايدون» يا «سه اينچنين»؛ 2- (اَعلام) در داستانهای ملی…

فرید

فَريد :    (عربي) (در قديم) يگانه، يكتا، بي نظير. فريدالدين :    (عربي) 1-…

فریبرز

فريبرز :    1- دارنده‌ي فرّ بزرگ، بزرگ فره، شكوه فره؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه)…

فرهود

فَرهود:  (عربي) 1- كودك پرگوشت و خوب صورت؛ 2- مرد درشت اندام.

فرهنگ

فرهنگ :    1- پديده‌ي كلي پيچيده‌اي از آداب، رسوم، انديشه، هنر، و شيوه‌ي زندگي…

فرهاد

معانی اسم فرهاد: 1. در بعضي منابع فرهاد را «ياري» معني كرده‌اند؛ 2. (اَعلام) 1)…

فروهر

فروهر:    1- نگهداري كردن؛ 2- پناه بخشيدن؛ 3- (در اديان) در دين زرتشت، صورت…

فروتن

فروتن:    آن كه خود را از ديگران برتر نداند، آن كه خودپسند نيست، متواضع.

فرناد

فَرناد :    1- پاياب؛ 2- (در سنسكريت) پرانَدَ (آب)؛ 3- (در برهان) پاياب و…

فرشید

فرشيد:    1- (مخفف فرشيدورد)،   فرشيدورد؛ 2- شكوه و روشنايي، شكوه خورشيد، شكوه درخشان.

فرشاد

فَرشاد :    (دساتیر) 1- نام روح و عقلِ كره‌ مرّيخ، نفس فلك مريخ، [از…

فرزین

فرزين:    1- (= فرزان)،   فروزان؛ 2- مهره‌ي وزير در صفحه‌ شطرنج؛ 3- (اَعلام) نام…

فرزان

فرزان:    1- (در قديم) فرزانه، خردمند؛ 2- عاقل، حكيم؛ 3- دانش؛ 4- استواري.

فرزام

فرزام:    (در قديم) لايق، در خور، شايسته، سزاوار.

فرزاد

فرزاد :    (در قديم) با فر و شكوه زاده شده، زاده‌ي با فر و…

فردین

فَردين:    فروردين، فرودين.   فروردين.

فرداد

فَرداد:    زاده‌ي با شأن و شكوه و شوكت، مولود با شكوه.

فرحان

فرحان:    (عربي) شاد، شادان، مسرور، خوشحال.

فربد

فَربد:    (فر = شكوه و جلال + بد/-bad/،/-bod/ (پسوند محافظ يا مسئول))، 1- نگهبان…

فرامرز

فرامرز:    1- آمرزنده (دشمن)؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر رستم، که پس از…

فتاح

فتاح :    (عربي) 1- (در قديم) گشاينده؛ 2- از صفات و نام‌هاي خداوند.

فاضل

فاضل :    (عربي) 1- داراي فضيلت و برتري در علم به ويژه علوم ادبي؛…

فاروق

فاروق :    (عربي) 1- (در قديم) تميز دهنده و فرق گذارنده؛ 2- (اَعلام) 1)…

فارس

فارس :    (عربي) 1- (در قديم) سوار بر اسب؛ 2- (به مجاز) دلاور، جنگجو.

فاران

فاران :    (عبري) (اَعلام) 1) موضع مغاره‌ها [جاي غارها]؛ 2) بياباني كه بني‌اسرائيل در…

⚑ جستجو در بانک اسامی آلامتو