اخلاق بخش عمدهای از پیكره نرمال بودن را تشكیل میدهد. اخلاق، انسان را وادار به پیروی از برخی باورهای ارزشی و متعالی میكنند. ما در روانشناسی، انسان را مظهر تعالی خداوند میدانیم…
یعنی ایمان به خداوند، ایمان به ارزشها، ایمان به مقدسات تعریف شده كه بخشی از آن به مقدسات و ارزشهای متعالی برمیگردد و بخشی از آن نیز به اخلاق و صفات خوب متعالی مانند توكل، امید و… مربوط میشود و فرد نرمال چنین اخلاقی دارد و به آنها تمسك میجوید.
بخشندگی و دست و دلبازبودن:
فرد نرمال، فقط دریافتكننده محبت نیست و خود نیز به دیگران مهر میورزد، بنابراین فردی كه همنوعش برایش مهم نیست و روابط عاطفیاش با فرزند، همسر، دوست، خواهر و برادر و… كند یا ضعیف است یا برعكس آنقدر روابط عاطفیاش بیش از حد میشود كه به وابستگی میانجامد نرمال نیست.
داشتن هوش اجتماعی:
فرد نرمال باید هوش اجتماعی داشته باشد تا بتواند به دنبال فعالیتهای شغلی و عملكردی برای بروز و ایجاد یك فعالیت مولد باشد.
فعالیتهای غیرمولد و بیفایده و بیارزش، مانند بسیاری از فعالیتهایی كه در جهت خلاف است یا انجام آنها فایدهای برای فرد یا افراد جامعه ندارد، فعالیت غیرمولد شناخته میشود.
قدرت حل مساله:
فردی كه قدرت حل مساله دارد، در برابر مشكلات تسلیم نمیشود و سعی میكند برای مشكلات خود راهحل پیدا كند. طبیعی است برای رسیدن به این هدف باید واقعیتهای موجود را درك كرد.
افرادی كه از این درك عاجزند و تفكرات سحرآمیز دارند، به رمل و اسطرلاب، جادو و سحر و دعانویسی و كفبینی و موضوعات خرافی میپردازند، قدرت حل مساله ندارند زیرا نمیتوانند واقعیتهای موجود را قبول كنند.
نكته قابل توجه اینكه حتی در حل مساله، تكرار مكررات هم طبیعی نیست بلكه فرد باید برای حل مشكلاتش ابداع و تنوع در تصمیمگیری داشته باشد.
گذشت، بخشندگی و مروت:
فرد نرمال باید گذشت و بخشش داشته باشد و سخت و غیرقابل انعطاف نباشد و در عین حال بتواند خشم خود را بروز دهد. فردی كه مدام خشمش را فرومیخورد و جرات ابراز احساسات خود را ندارد، نرمال نیست.
البته بروز خشم باید بدون صدمه و اهانت به خود و دیگران باشد و فرد نباید ذرهای به شخصیت خود یا دیگران لطمه بزند.
قدرت مقابله با استرس:
واقعیت این است كه ما در فضایی از استرس و اضطراب به سر میبریم. فرد نرمال باید بتواند با این استرسها مقابله یا از مكانیسمهای مقابلهای برای رفع استرسها استفاده كند تا خود را با هر استرسی انطباق دهد و با آن مقابله كند.
متاسفانه ما با بسیاری از فقدانها، مشكلات مالی و اقتصادی، مسایل اجتماعی و محیطی، مسایل سیاسی و… روبرو هستیم.
فرد باید بتواند با این استرسها كنار بیاید. كسی كه زود میشكند و در برابر اندك استرسی كمر خم میكند، نرمال نیست. هركس ممكن است یك عزیز، مال یا شغلش را از دست بدهد، اما باید بتواند محرومیتها را تحمل كند و در برابر این فقدانها قدرت مانور و سوگواری داشته باشد و به پذیرش نهایی واقعیت برسد.
همچنین بخوانید: راههای کاهش سریع استرس
قدرت مدیریت:
فرد نرمال باید قدرت مدیریت محیط اطرافش و محیطی كه در آن زندگی یا كار میكند، داشته باشد و این به یك مدیریت ذاتی نیاز دارد.
در نظر گرفتن جوانب احتیاط:
فرد نرمال باید همه جوانب احتیاط را رعایت كند و به اصطلاح خود را ارزان نفروشد. البته منظور این است كه بدبین باشد زیرا بدبینی خود غیرطبیعی است اما احتیاط، وجه مهمی از نرمال بودن است. فرد باید برای انجام معاملات اقتصادی، روابط بین فردی، امور اداری و شغلی و… محتاطانه عمل و رفتار خود را كنترل كند.
آموختن و آموزش:
فرد باید خودش را برای زندگی سرمایه گذاری كند. باید دانش و آگاهی داشته باشد و واقعبینانه به سرنوشتی كه بر او در زمان و مكان خاصی كه قرار دارد تحمیل شده، بپذیرد و در این زمینه آموزش ببیند زیرا اگر از مسایل پیرامون خود آگاهی نداشته باشد و آنها را نپذیرد، طبعا رفتار غیرطبیعی از خود نشان میدهد و دچار آسیبشناسی روانی میشود و در گروه بیماران قرار میگیرد.
فرد نرمال باید عاشق یادگیری باشد و بتواند موضوعات مختلف را طراحی و سازماندهی كند.
كنجكاوی و علاقهمندی:
انسانهای بیتفاوت، بیاحساس، غیركنجكاو و غیرعلاقهمند به موضوعات روزمره، انسانهای نرمالی نیستند بنابراین فردی كه زیباییها را تقدیر و تحسین نمیكند و نسبت به آنها كنجكاو نیست طبیعی و نرمال نیست.
آیندهنگر بودن:
فرد نرمال باید در مورد آینده خود جهتگیری داشته باشد و بداند چه آیندهای برای فردا و فرداهایش در نظر دارد، بنابراین باید برای سنین جوانی، میانسالی و سالمندی خود برنامهریزی كند.
خلاقیت و نوآوری:
فرد نرمال باید خلاق باشد و ایده داشته باشد و به دیگران و محیط كار و زندگی خود ایده بدهد. از سوی دیگر باید استقلال داشته باشد و اهداف مناسبی در سر بپروراند. فردی كه وابسته است، نمیتواند اهداف درستی را برای آینده خود برنامهریزی كند.
شناسایی نیازها:
فرد نرمال باید نیازهایش را بشناسد و به ارزشهای وجودی خود پی ببرد و بتواند به مجهولات موجود در آنچه به عنوان واقعیتهای موجود ذهن خود و اطرافیانش فراگرفته است، پاسخ دهد.
شور و هیجان:
افراد نرمال باید در انجام امور از خود شوق و حرارت نشان دهند. افراد بیحال و بیاحساسی كه از خود شوق و شوری نشان نمیدهند، به خصوص در مسایل خانوادگی و اجتماعی، افرادی سرد و بیاحساس هستند نه نرمال.
عادل بودن:
عدالت صفت بسیار خوبی است كه باید آن را در انسانهای نرمال جستجو كنیم. فرد باید نسبت به شهروندان و خانواده خود عادل باشد و اگر نباشد از خود رفتارهای پرخاشگرانه، بیتفاوتی، بیاحساسی، بیتوجهی، بیعاطفگی و… نشان میدهد.