علت به تعویق انداختن کارها چیست؟

پنج دلیل مرسوم برای پشت‌گوش‌اندازی‌های ما؛

Procrastinateپشت گوش انداختن کارها

بعد از 10 دقیقه کلنجار رفتن با کاری که باید همین امروز انجام شود ناگهان تمرکزتان بر روی چیز دیگری قرار میگیرد و کلاً کار مورد نظر را به وقت دیگری موکول میکنید!!

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ «پشت‌گوش‌اندازی» (Procrastination) عبارت است از تعویق ارادی و داوطلبانه کاری ناخوشایند به آینده، با علم به اینکه این عمل با تشخیص و قضاوت خود فرد در تناقض است (استیل، ۲۰۰۷). با این کار، فرد مسئله را به گردن خودِ آینده‌اش می‌اندازد.

هر چند بعضی پشت‌گوش‌اندازان ادعا می‌کنند که تحت فشار، بهتر کار می‌کنند و شاید به عجلهٔ دقیقهٔ ۹۰ برای شروع کار احتیاج دارند.

هزینه‌های پشت‌گوش‌اندازی اغلب قابل‌توجه‌اند. شواهد نشان می‌دهد، عادت واگذار کردن کار به دقیقه ۹۰ عموماً موجب کیفیت پایین عملکرد و نیز افت سلامتی می‌شود (تایس و باومسیتر، ۱۹۹۷). برای مثال دانشجویانی که به طور معمول پشت‌گوش‌اندازی می‌کنند، همواره نمرات پایین‌تری می‌گیرند (آریلی و ورتنبروک، ۲۰۰۲).

پشت‌گوش‌اندازان اغلب پیگیری درمان و معالجات و آزمایشات پزشکی را هم به تعویق می‌اندازند (سایرویس و پیکل، ۲۰۱۳).

اما چرا وقتی هیچ خیری از پشت گوش اندازی به ما نمی‌رسد، باز هم این طور بر آن اصرار داریم؟ اینجا ۵ علت برای این مسئله را می‌خوانید:

  1. پشت‌گوش‌اندازی، بلایی از دوران مدرن.

فقدان ساختار و جهت‌دهی‌های تحمیلی در محیط کار ممکن است در افزایش پشت‌گوش‌اندازی مؤثر باشد. حذف تأخیرِ بین انگیزهٔ تکانشی و تصمیم، به ناچار به نفع انگیزهٔ تکانشی تمام می‌شود (مثلا چک‌کردن اینستاگرام به جای کار کردن).

با تحلیل‌رفتن فرصت تأمل، سرعت بالای امکانات، ارضای امیالِ لحظه‌ای را آسان‌تر می‌کند.

یک راه حل این است که محیط خود را به شکلی طراحی کنید که هدف مورد نظرتان را محتمل‌تر کند؛ برای مثال اگر مدام سراغ چک‌کردن اینستاگرام و تلگرام می‌روید، دسترسی به اینترنت را برای خودتان سخت‌تر کنید.

  1. کارهای ناخوشایند.

مهم‌ترین پیش‌بینی‌کننده پشت‌گوش‌اندازی، ویژگی‌های کار پیش‌روست، ناخوشایند، حوصله‌سربر و فاقد جذابیت (مثلا خرید برای خانه یا شستن لباس‌ها یا ورزش).

چطور می‌توان این کارهای ناخوشایند را سر موقع تمام کرد؟ استراتژی «تقسیم و فتح» ممکن است در این زمینه به کار بیاید. این یعنی تمرکزتان را از هدف نهایی به دنباله‌ای از کارهای میانیِ انجام‌شدنی منتقل کنید (اندرو و وایت، ۲۰۱۰).

یک استراتژی دیگر برای این مسئله ساخت یک نقشه «اگرآنگاه» برای خودکار کردن تلاش برای هدف است (مثلا اگر من کامپیوترم را روشن کنم، اول ۴۵ دقیقه روی تکالیفم کار می‌کنم) (گلویتزر، ۲۰۰۴).

  1. زمان‌بندی.

زمان‌بندی پاداش و مجازات دیگر عامل مهم است. گاهی نقطه انتخاب و عواقب مرتبط با آن، از نظر زمانی از هم جدا هستند. این فاصله، تضادی داخلی بین خواسته‌ها و منافع حال و آینده ایجاد می‌کند.

پشت‌گوش‌اندازی زمانی رخ می‌دهد که تلاش‌های حال تا حد زیادی در مقایسه با تلاش‌های آینده ملاحظه‌شدنی باشند.

این منجر می‌شود افراد کارها را تا فردا به تعویق بیاندازند، بدون پیش‌بینی اینکه وقتی فردا برسد، کار لازم باز هم تأخیر خواهد داشت (اینزلی، ۲۰۰۱)؛ برای مثال، فرد سیگاری که می‌خواهد ترک کند، می‌تواند سال‌ها مشغول کشیدن «آخرین» سیگار باشد.

راه‌حل این مسئله، یافتن راهی برای تغییر منظرهٔ اهداف بلندمدت، به پاداش‌ها و مجازات‌های کوتاه مدت است؛ برای مثال، لحظه دردناک وارد شدن به یک استخر آب سرد ممکن است بر مزایای به‌تأخیر‌افتادهٔ شنای صبحگاهی غلبه کند.

برای فائق‌آمدن بر این مقاومت، باید این کار را در ذهن‌تان با احساس مثبت حاصل از ورزش مرتبط کنید.

  1. اضطراب.

اجتناب، شکل شناخته‌شده‌ای از مقابله با اضطراب است. پشت‌گوش‌اندازان از ترس شکست یا حتی در انتظار آن، شروع را به تعویق می‌اندازند.

شواهد نشان می‌دهد پشت‌گوش‌اندازی با سطوح بالای استرس در ارتباط است (سایرویس، ۲۰۰۷). برای خلاصی از استرس، اهمال‌کاران تمرکزشان را از آینده به پاداش‌های فوری‌تر منتقل می‌کنند، تا از کارهای با اولویت بالا اما چالشی دوری کنند.

یافتن راه‌هایی برای کاهش استرس ممکن است ظرفیت فرد برای کاهش پشت‌گوش‌اندازی را افزایش دهد (سایرویس و پیکل، ۲۰۱۳).

  1. اعتماد به نفس.

در مقابل سختی‌ها، افرادی که اعتماد‌به‌نفسِ ضعیف‌تری دارند، به سادگی در توانایی خود در به نتیجه رساندن کار پیش رو دچار تردید می‌شوند؛ در حالی که برای افرادِ برخوردار از اعتماد به نفس قویتر، احتمال بیشتری وجود دارد که در مواجهه با سختی‌ها، به تلاش برای کامل‌کردن کار ادامه دهند.

وقتی اعتمادبه‌نفسِ پایین باعث می‌شود افراد از فعالیت‌ها پرهیز کنند، فرصت‌های کسب دانش و مهارت را از دست می‌دهند (اریکسون، ۲۰۱۶)؛ برای مثال، یک دانشجو، با حس اعتمادبه‌نفس پایین در ریاضی، از برداشتن واحد‌های پیشرفته‌تر ریاضی سرباز می‌زند و این تصمیم او را از تجربیاتی که مهارت او را رشد می‌دهد محروم می‌کند.

در مقابل، رسیدن به هدف احساس اعتمادبه‌نفس را ارتقا می‌دهد. نتیجه ممکن است این باشد که فرد اهدافی حتی چالشی‌تر از پیش برای خود قرار دهد.


نظر خود را بیان کنید