اسم اصیل ایرانی

آرش : (اوستایی) 1- درخشنده؛ 2- (اَعلام) 1) نام يكي از تيراندازان زمان منوچهر شاه…

آرتين :  1- منسوب به آرت، پاكي و تقدس؛ 2- (به مجاز) پاك و مقدس؛…

كيومرث : (= گيومرت)، 1- زنده‌ي فاني. [جزء اول «گيو» و «گيه» به معني جان…

نيكان : (نيك + ان (پسوند نسبت، علامت جمع))، منسوب به نيك، ن نيك؛ 2-…

الوند : (در اوستا) 1- تندمند و داراي تندي و تيزي؛ 2- (اَعلام) 1) نام…

اَفراسياب : (پهلوي) 1- شخص هراسناك، به هراس اندازنده؛ 2- (در اوستایی، fran(g)rasiyan)؛ 3- (اَعلام)…

ارژنگ : 1-(به مجاز) نقش و نگار؛ 2- (اَعلام) 1) (= ارتنگ) نام كتاب مصور…

اَردشير :  1- شهرياري و پادشاهي مقدس، كسي كه داراي چنين شهرياري است؛ 2- (اَعلام)…

آرين : (= آريا)، آريايي، آريا. ( آريا.

آريان : منسوب به آريا، آريايي؛ م آريا.

آبتين : (اَعلام) (= آپتین و آتبین)، ( آتبين. نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي

برسام از اسامی اصیل ایرانی است که طرفداران بسیاری دارد. بَرسام : (اَعلام) 1) از…

بامداد :  (در پهلوی، bāmdāt) 1- مدت زماني از هنگام روشن شدن هوا تا طلوع…

باربد : [(بار = رخصت، اجازه + بد/ badـ/ و/ bodـ/ (پسوند محافظ يا مسئول)]،…

بابك : 1- پرورنده و پدر را گويند؛ 2- (در قديم) خطاب فرزند به پدر…

آیا بدنبال یک اسم پسرانه زیبا و اصیل هستید؟ پرهام Parham یکی از بهترین انتخاب‌ها…

پاشا : 1- (مخففِ پادشاه)، بزرگ؛ 2- (اَعلام) (منسوخ) در امپراتوري عثماني، لقب و عنواني…

پارسيا : منسوب به پارسي، (منسوب به قوم پارس)؛ پارسي، اهل پارس، از مردم پارس.

پارسا : 1- آن كه از ارتكاب گناه و خطا پرهيز كند، پرهيزگار، زاهد، متقي،…

تورج : (پهلوي) (اَعلام) نام پسر بزرگ فريدون؛ همان تور كه توران منسوب به اوست،…

رودين :  (رود = فرزند به ويژه پسر + ين (پسوند نسبت)) (به مجاز) فرزند…

شروين:  (اَعلام) 1) نام قلعه‌ي شروان؛ 2) نام انوشيروان دادگر؛ 3) نام دو تن از…

شروان :  1- (در فارسي) درخت سرو؛ 2- (اَعلام) [= شیروان] ناحیه و ولایت قدیم،…

معانی اسم فرهاد: 1. در بعضي منابع فرهاد را «ياري» معني كرده‌اند؛ 2. (اَعلام) 1)…

كيوان:    1- زحل، ز زحل؛ 2- (در قديم) (به مجاز) آسمان. کیوان در لغت…

هوشنگ:    1- به معني كسي كه منازل خوب فراهم سازد؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه)…

هوتن :    (هو = خوب + تن) 1- خوب تن، نيك اندام؛ 2- (به…

هژير:    (= هجير) 1- خوب، پسنديده؛ 2- زيبا؛ 3- چابك، چالاك؛ 4- (در حالت…