رضایت از زندگی چیست؟

نکته‌ هایی درباره لذت و رضایت از زندگی

 life satisfaction,رضایت از زندگی

آیا شما از زندگی خودتان لذت میبرید؟ رضایت از زندگی را چگونه تعریف میکنید و چه راهکاری برای تقویت آن دارید؟

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ مفاهیم و هیجانات مثبتی همچون نشاط، شادی، لذت از زندگی، رضایت از زندگی و… بسیار به‌هم نزدیک هستند.

همچنین بخوانید: رضایتمندی چیست؟

تجربه‌ی شادمانی و رضایت از زندگی، هدف برتر در زندگی افراد بشر به‌شمار می‌رود؛ لذا افراد در طول زندگی خود در تلاش برای دستیابی به آن هستند. دینر، محققی که در زمینه‌ی رضایت از زندگی تحقیقات بسیاری انجام داده است، معتقد است رضایت از زندگی، از نگرش و ارزیابی عمومی فرد نسبت به کلیت زندگی خود یا برخی از جنبه‌های زندگی همچون زندگی خانوادگی، شغلی، اوقات فراغت، درآمد و… منشاء می‌گیرد.

در واقع رضایت از زندگی بازتاب فاصله میان ایده‌آل‌های شخص و وضعیت فعلی او است و هر چه شکاف میان ایده‌آل‌های شخص و وضعیت فعلی فرد بیشتر شود، بالطبع رضایتمندی او کاهش می‌یابد.

در یک تعریف کوتاه و مفهومی، رضایت از زندگی را، احساس خرسندی کلی فرد از زندگی تعریف می‌کنند. اما با توجه به اهمیت مفاهیم و هیجانات مثبت، مانند لذت از زندگی و شادی، با مروری در تاریخچه‌ی علم روانشناسی می‌بینیم این علم در مسیر خود، از پرداختن به وجه مثبت زندگی و هیجانات مثبت غافل مانده است؛ اما چرا؟

جهت‌گیری تحقیقات روا‌ن‌شناسی در گذشته، پیرامون ویژگیهای شخصیتی و ذهنی انسان صرفا به سمت عوامل منفی و بیماری‌های ذهنی گرایش داشت؛ به‌طوری که دغدغه‌های عمده‌ی علم روا‌ن‌شناسی شامل مواردی چون درد، عصبانیت، خشونت، بیماری‌های ذهنی و روانی، خودکشی، ترس، نگرانی، افسردگی و مواردی این چنین بوده است. تا جایی که ۸۳ درصد از تحقیقات انجام‌شده، پژوهش‌‌های مربوط به احساسات منفی را گزارش می‌دهند.

در گذشته، غفلت‌ روا‌ن‌شناسی از اهداف و رسالت‌های دیگر خود مورد مخالفت روان‌شناسان بزرگ به‌ویژه انسان‌گراها قرار گرفته بود. در این زمینه می‌توان به دیدگاه‌های کارل راجرز و آبراهام مزلو اشاره کرد.

مزلو به‌ویژه به غفلت از وجه مثبت انسان در یکی از آثار خود به صراحت اشاره کرده است و در کتاب انگیزش و شخصیت می‌نویسد:

«علم روا‌ن‌شناسی بیشتر در نگاه منفی به آدمی موفق بوده ست تا نگاه مثبت به او. این علم در مورد کمبودهای انسان مطالب بسیاری بر ما عیان کرده، اما از استعدادهای بالقوه‌ی آدمی، فضیلت‌ها، اهداف قابل حصول یا توان‌های روان‌شناختی بالایش چیزی نگفته است. گویی روا‌ن‌شناسی تعمدا و به دلخواه به نیمه‌ای از تخصص و صلاحیت‌های خود پرداخته و آن هم نیمه‌ی تاریک‌تر و نازل‌تر بوده است.»

در پی این موضوع رویکردهای جدیدی به روان‌شناسی اضافه شد تا بیشتر از آن‌که بر اختلال و ضعف افراد تمرکز کند، بر نقاط قوت و سلامت آنان تأکید داشته باشد. سردمدار این رویکردهای جدید، روان‌شناسی مثبت‌گرا بود.

روان‌شناسی مثبت گرا در اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰ توسط مارتین سلیگمن برپا شد و تمرکز آن بیشتر بر قدرت‌ها و توانایی‌های فرد است تا جستجو در ضعف‌ها و نقص‌های او. این رشته به دنبال آن است که تصویری از زندگی خوب را به‌روشنی بیان کند (البته از لحاظ روان‌شناختی).

در این گرایش نو یکی از مفهوم‌های محوری، شادکامی است که آن را با لذت‌بردن از زندگی مترادف می‌دانند. حاصل مطالعات روان‌شناس مثبت‌گرا رسیدن به یک زندگی شادمانه، بانشاط و سرشار از رضایت است و این گمشده‌ی بزرگ آدمی در هزاره‌ی نوین است.

جاذبه‌ی این روا‌ن‌شناسی در آن است که صرفاً در سطح نظری متوقف نشده است بلکه به‌رغم عمر بسیار کوتاهی که دارد، راهکارهای متنوعی برای ارتقای کیفیت زندگی و نیل به زندگی بانشاط‌تر عرضه داشته است. از نظر سلیگمن و همکارانش زندگی لذت‌بخش زندگی‌ای است که در آن افراد در طلب و جست‌وجوی هیجان‌های مثبت‌اند.

این هیجان‌های مثبت در سه برهه‌ی زمانی مورد نظرند؛

  1. هیجان‌های مثبت درباره‌ی گذشته
  2. هیجان‌های مثبت در مورد حال
  3. هیجان‌های مثبت درباره‌ی آینده.

هیجان های مثبت درباره ی گذشته:

هیجان‌هایی هستند که افراد در مورد گذشته‌ی خود داشته‌اند؛ از جمله‌ی این هیجان‌ها می‌توان از رضایت، غرور (مثبت)، و قناعت نام برد.

هیجان های مثبت درباره ی حال:

این هیجان‌ها از دو منبع حاصل می‌شوند:

  1. لذت‌های بدنی که حسی اما فوری و آنی‌اند (مثل لذت ناشی از نوشیدن آب به هنگام تشنگی یا لذت ناشی از رفع سایر نیازهای فیزیولوژیکی)،
  2. لذت‌های بالاتر یا پیچیده که مستلزم یادگیری و آموزش هستند (البته این لذت‌ها نیز زودگذرند اما اثر آنها بیشتر از لذت‌های حسی است). از جمله‌ی این لذت‌های پیچیده‌تر می‌توان به گوش دادن به نوایی آرام‌بخش یا نگاه کردن به طلوع خورشید اشاره کرد.

هیجان های مثبت درباره ی آینده:

هیجان‌هایی نظیر امید و خوش‌بینی هستند، که به‌ویژه در سبک‌های اسنادی و تبیینی افراد به کار گرفته می‌شوند.

از نظر سلیگمن، عوامل ژنتیکی و عوامل شرایطی بر روی هم ۶۰ درصد شادکامی‌های ماندگار افراد را توضیح می‌دهند و تبیین می‌کنند، اما این عوامل را از یک سو نمی‌توان تغییر داد (عوامل ژنتیکی) یا اگر هم بتوان آنها را تغییر داد (عوامل شرایطی) این تغییر چندان زیاد نیست که بتوان برای آن برنامه‌ریزی کرد.

اما ۴۰ درصد باقیمانده مؤثر در شادکامی پایدار به فعالیت‌های ارادی و اختیاری بازمی‌گردد، یعنی عواملی که کنترل و تغییرات آنها به دست افراد است. عوامل اختیاری مستلزم تلاش و کوشش فرد هستند؛ چنین اعمالی می‌توانند شناختی (نگرش‌های مثبت یا خوش‌بینانه و پذیرش آنها)، رفتاری (مهربانی یا ورزش کردن به‌طور دائم) یا ارادی (تعیین و پیگیری اهداف مهم و معنادار شخصی) باشند. وجه مشترک همه‌ی اینها تلاش و تعهد ارادی (آگاهانه) است. به عبارت دیگر شادکامی پایدار مستلزم انجام بعضی اعمال است.

همچنین بخوانید: راه های راضی بودن از زندگی

معرفی کتاب

کتاب «شادمانی درونی» نوشته مارتین سلیگمن، ‌نظریه پرداز نامدار حوزه روان شناسی مثبت‌گرا، با ترجمه دکتر مصطفی تبریزی، رامین کریمی و علی نیلوفری از سوی نشر دانژه منتشر شده است.سلیگمن، روان شناس سنت شکنی است که بعد از طرح نظریه معروف خود به نام «درماندگی آموخته شده»، جنبش روان شناسی مثبت‌‌گرا را پایه ریزی کرده و طرح این نظریه از سوی او مورد استقبال جامعه روانشناسی در سراسر جهان قرار گرفته است.


نظر خود را بیان کنید