✔ تفسیر فال حافظ شما؛ غزل حافظ شماره 218
دودلی و تردید را از خود دور کن. از همنشینان و دوستان بد دوری کن تا دچار رنج و گمراهی نشوی. آرزوهای دور و دست نیافتنی غیر از رنج و زحمت نتیجه ای ندارد. اعتدال و میانه روی را پیشه کن
برای تکرار فال حافظ، نیت کرده و مجدداً بر روی تصویر زیر کلیک کنید
غزل شماره 218 حافظ شیرازی
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش
همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود
بی چراغ جام در خلوت نمییارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود
گر چه بیسامان نماید کار ما سهلش مبین
کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود
نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گران جانی بود
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود