طلاق والدین ممکن است بزرگترین شوک روحی را به هر بچه ای وارد کند اما اگر تصمیمتان برای طلاق جدی باشد عدم طلاق به دلیل سن پایین فرزندتان، احتمالاً آسیب بیشتری را به او وارد خواهد کرد.
تازگیها مراجعی داشتم که نگران بود، بیشازحد برای طلاق صبر کردهاست. دو فرزندش ۱۰و۱۳ساله بودند و او حدود یک دهه است که دیگر از بودن در این زندگی راضی نیست. یکی از دوستانش از تجربه خودش به او گفتهبود که پدرومادری داشته که تا ۲۰سالگی او برای طلاق صبر کردهاند و او به دلیل این صبر بیشازحد از آنها متنفر بودهاست.
همه ما میخواهیم تا جایی که ممکن است از بچههایمان در برابر صدمات طلاق حفاظت کنیم و خیلی راحت است که با خودمان فکر کنیم، سن ایدهآلی وجود دارد که در آن بچهها بهتر میتوانند ماجرا را تحمل کنند؛ اما واقعیت این است که درحالیکه کارهای ما روی سلامتی بچهها تأثیر میگذارند، زمان طلاق عموماً عامل مهمی نیست.
اینکه بچههای ما چطور با طلاق مواجه میشوند، بستگی به کسی که هستند دارد و عوامل خاص دیگری که تا حد زیادی در کنترل ما هستند. این کارهایی است که میتوانید بکنید تا بچههایتان با طلاق کنار بیایند و رشد کنند:
- اختلاف با همسر سابقتان را به حداقل برسانید و تلاش کنید که در تربیت بچه ها همکاری داشتهباشید.
- پایداری برقرار کنید و روالی اتکاکردنی داشته باشید.
- روی بهبودی و بازگشت خودتان از غصه و خشم کار کنید.
- به بچهها اطمینان دهید که هر دوی شما همچنان آنها را دوست دارید و همچنان یک خانواده خواهید بود.
دوستان و اعضای خانواده با نیت خیر نظرشان را درباره اینکه کی باید جدا شوید و کی نباید، به شما خواهند گفت؛ اما تحقیقات هیچ سنی را در بچهها به عنوان سن بهتر برای طلاق والدین نشان نمیدهند. شواهد نمونهای هم با هم تفاوت دارند.
از خیلیها شنیدهام که میگویند اوایل نوجوانی، صرفنظر از ساختار خانواده، دوران سختی برای بچههاست. در چنین وضعیتی با وجود سؤالات هویتی که بسیاری از بچهها را گرفتار خود میکند، اضافهکردن طلاق به اوضاع ممکن است برای بچهها بیشازحد به نظر بیاید؛ اما با بزرگسالانی هم صحبت کردهام که گفتهاند در چنین موقعی چنان گرفتار زندگی اجتماعیشان بودهاند که طلاق والدینشان در پسزمینه محو شدهاست.
چندسال پیش با خانمی صحبت میکردم که به تازگی طلاق گرفته بود و جوانترین فرزندش همان روزها داشت وارد دانشگاه میشد. او گفت نیمی از والدین در کلاس فرزندش در حال طلاقگرفتن بودهاند؛ چون همهشان تصمیم گرفته بودهاند که بهتر است تا زمان ورود بچهها به دانشگاه برای طلاق صبر کنند؛ اما دوست این خانم برای من نوشت که چنین چیزی حقیقت ندارد.
در نمونه دیگری با خانمی صحبت کردم که میگفت پدرومادرش وقتی او به دانشگاه رفته، جدا شدهاند و او احساس کرده که این کار تمام آنچه آنها درباره عشق، خانواده و حتی دین یاد او داده بودند را از اساس خراب کردهاست. دهسال بعد، پدرش دوباره ازدواج کرد. او میگوید این ازدواج جدید او را ویران کرده.
او که در آن زمان سیساله بوده، تمام آخرهفتهٔ عروسی دوم پدرش را گریه میکردهاست. او مدام از خودش میپرسیده که پدرش چطور توانسته طلاق بگیرد و اینکه با وجود این طلاق چه نتیجهای درباره دوران کودکیاش بگیرد و درباره همه چیزهایی که او تربیت شده تا به آنها باور داشته باشد.
در نمونه خاص خودم، پسر من چهار سالش بود که پدرش از خانه رفت. واقعیت حضورِ ما دو نفر در دو خانه متفاوت به سادگی در زندگی او جا افتاد. به او گفتم که پدرش قرار است در خیابان بعدی کنار ایستگاه آتشنشانی زندگی کند.
هر وقت میخواست میتوانست کامیونهای آتشنشانی را ببیند. به نظر میآمد این طلاق چندان هم سانحه بزرگی برای او نبودهاست. شاید به این علت که او اینقدر جوان بود.
حالا پسرم میگوید که اصلاً وقتی را که ما همه در یک خانه زندگی میکردیم، یادش نمیآید؛ گرچه گاهی میگوید که ترجیح میداد ما الان این کار را میکردیم.
شنیدن این حرف همیشه من را ناراحت میکند. طلاق برای والدین سخت است. هیچ زمان خوبی وجود ندارد، برای اینکه بچهتان در یک خانه دیگر بخوابد یا اینکه روزها با بچههایتان در خانه باشید، درحالیکه شما تنها بزرگتر خانه هستید.
اما بچهها خیلی مقاوم و انعطافپذیر هستند. بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که روی برقراری یک رابطه مناسب با همسر سابقتان تمرکز کنید، هر طور میتوانید از اینکه کار به یک روال قانونی خصمانه منجر شود دور بمانید و به بچههایتان کمک کنید با مسائل بیشمار دوران کودکیشان روبرو شوند؛ همان طور که اگر هنوز زنوشوهر بودید این کار را میکردید.
منشور حقوقی کودکان طلاق
طلاق گرفتن با وجود فرزند باید با دقت بسیار زیادی پیش برود چراکه علاوه بر زوجین فرزندان نیز متحمل آسیب های زیادی خواهند شد.
در مورد کودکان طلاق صحبتهای زیادی شده است؛ از آسیبهای احتمالی فرآیند طلاق بر آنان، تا وظایف والدین در جهت تربیت صحیح این کودکان.
نشریه counseling today در یکی از شمارههای سال ۲۰۰۰ به نقل از فلنگن، مقالهای را با نام منشور حقوقی کودکان طلاق، منتشر کرد.
در منشور حقوقی کودکان طلاق، دیدگاه کودکان درباره طلاق برای والدینی که طلاق گرفته یا در شرف طلاق گرفتن هستند، نوشته شده است. هدف از ذکر آن در اینجا تعمیق درک شما از دیدگاههای کودکان درباره فرهنگ طلاق است. میتوان گفت با مطالعه مکرر این منشور و البته عمل به آن، میتوان راهنمای خلاصه، مفید و کاربردی در مورد نحوه برخورد کودکان طلاق داشته باشیم.
منشور حقوقی کودکان طلاق
من یک کودک طلاق هستم و موارد زیر از جمله حقوق بدیهی من است:
- من حق دارم که درگیر مشکلات و دعواهای شما نشوم. وقتی در حضور من به هم بددهنی میکنید، ذهن من آشفته میشود، سعی نکنید مرا بین خود واسطه کنید یا علیه یکدیگر بشورانید. مرا در مشکلات ارتباطی خود دخالت ندهید، مشکلات شما به خودتان مربوط است و به من ربطی ندارد.
- من حق دارم با هر دوی شما رابطه داشته باشم. من هر دوی شما را دوست دارم. میدانم که گاهی اوقات به این مسئله حسادت میکنید، اما باید با آن کنار بیایید چون شما آدم بزرگ هستید ولی من یک بچهام.
- من حق دارم از چیزهایی که بر زندگیام تاثیر میگذارند آگاه شوم. اگر شما میخواهید از هم طلاق بگیرید، من حق دارم در اولین فرصت ممکن از این مسئله باخبر شوم. به همین ترتیب، اگر قصد دارید متارکه یا ازدواج مجدد کرده یا دست به اقدام مهم دیگری بزنید، من حق دارم از آن باخبر شوم.
- همان طور که حق دارم از مسائل مهم زندگیم باخبر باشم، از این حق نیز برخوردارم که اطلاعات نامناسب دریافت نکنم. یعنی شما نباید با من درباره سوء استفاده جنسی یا دیگر بدرفتاریهای همسرتان (والد دیگر من) صحبت کنید. به همین منوال نباید –به جای والد دیگرم- از من عذرخواهی کنید، زیرا با این کار خود، او را در نظر من تحقیر میکنید. اگر از من عذرخواهی میکنید، از جانب خودتان عذرخواهی کنید.
- من حق دارم که در خانه از یک فضای شخصی برخوردار باشم. منظورم این نیست که باید حتما یک اتاق اختصاصی داشته باشم، بلکه میخواهم بگویم که نیاز به مکان و زمانی برای خودم دارم. همچنین به وسایل شخصی خاصی نیز نیاز دارم… که از آن جمله عکسی از والد دیگر است… از این مسئله تعجب نکنید.
- من حق دارم از امنیت فیزیکی و رسیدگی کافی برخوردار باشم. میدانم که ممکن است از طلاقتان خیلی ناراحت باشید، اما نباید به این خاطر نیازهای من به امنیت و رسیدگی را مورد بی توجهی قرار دهید. نمیخواهم تمام وقت مرا در خانه تنها بگذارید و به ملاقات و گشت و گذار با فرد جدیدی که برای خود پیدا کردهاید، بروید.
- من حق دارم مدت زمانی را با هر یک از شما سپری کنم. این حق من نباید وابسته به این باشد که یکی از شما چهقدر به دیگری پول داده یا میدهد، چون اگر چنین باشد من احساس بیارزشی میکنم و فکر میکنم برای شما کالایی هستم که مرا از مغازه خریدهاید.
- من حق دارم، صرف نظر از اینکه چه مدت زمانی پیش هر یک از شما هستم، از حمایت مالی و عاطفی هر دوی شما برخوردار باشم. منظورم این نیست که توقع من دو برابر کودکان دیگر است بلکه میخواهم نگران این نباشید که والد دیگر به من چه داده و فقط به این توجه کنید که خودتان به من چه میدهید.
- من حق دارم مسئولیتهای مشخصی داشته باشم و شما از من انتظارات معقولی داشته باشید. اینکه کودک طلاق هستم، به این معنی نیست که نمیتوانم امور روزمره، تکالیف یا دیگر مسئولیتهایی را که سایر کودکان انجام میدهند، انجام دهم. از سوی دیگر به خاطر داشته باشید که اگرچه ممکن است خواهر یا برادر (تنی یا ناتنی) کوچکی داشته باشم، اما پرستار بچه نیستم.
- من حق دارم که شما در برخورد با من صبر و تحمل داشته باشید. من طلاق را انتخاب نکردهام. والدینم به خواست من اقدام به ازدواج مجدد، متارکه یا آشنایی با فردی جدید نکردهاند و در کل خودم نخواستهام که زندگیم زیرورو شود. بنابراین کمتر از بچههای دیگر بر زندگی ام کنترل داشتهام. این بدان معنا است که برای حل و فصل مشکلاتم نیاز به کمک و حمایت شما دارم.
- دست آخر اینکه، من حق دارم که یک کودک باشم. من جاسوس، سنگ صبور، یا مادر شما نیستم. من مجبور نیستم چون شما از صحبت کردن با هم بدتان میآید، پیغام رسان شما باشم. شما مرا به دنیا آوردهاید…. بنابراین حق دارم که چیزی بیش از یک کودک طلاق باشم. من حق دارم کودکی باشم که علاقه والدینش به او بیش از تنفری است که نسبت به هم دارند.
3 دیدگاه
واقعاً راست میگی ما توی یک کلمه بدبختیم من یک چشمم از دلتنگی مادر اشک و یک چشم خون
بچه تو هر سنی که باشه براش سخته له میشه این وسط
من خودم6 سالم بود مادر و پدرم جدا شدند الان13 سالمه بدجوری درگیرم تاره کسی براش مهم نبود الان که فکر میکنم خیلی برام سخت بوده چطوری زنده ام البته هنوزم سخته آخه مامان و بابام باهم دعوا میکردن که بچه باید پیش من باشه حالا من فقط پیش بابامم و مامانمو 1 یا 2 سال هست که ندیدم ما بچه های طلاق به معنی واقعی کلمه بدبختیم
سلام .ممنون از نوشته خوبتون .مخصوصا راهکارهائی که برای کمتر شدن اسیب به فرزند رو اشاره کرده بودید .تشکر