ترسهایی که از همان زمان کودکی در وجود ما شکل میگیرند ممکن است تبدیل به بزرگترین مانع در رسیدن به موفقیت باشند و باید با آنها روبرو شد.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ چگونه باید از محدوده آسایش خود بیرون بیاییم و با ترسهایمان مواجه شویم؟ در واقع به این سختی که احتمالاً تصور میکنیم نیست. مواجهه با ترسهایمان و گذر از آنها در ۵ مرحله انجامشدنی است. بیایید هر کدام را با یک مثال در نظر بگیریم.
بعد از گرفتن مدرک باستانشناسی، «رُزی» به استخدام آزمایشگاه فسیل دانشگاه درآمد که در آن کمک میکند، نمونههای نژادی را آماده کنند. او به کار علاقه دارد اما احساس نمیکند که دارد از تمام پتانسیلش استفاده میکند؛ به خصوص چون به او اجازه داده نمیشود تحقیقی را مدیریت کند یا تدریس کند.
هدف رزی این است که دکترا بگیرد اما میترسد. رزی میداند که فرصتهای شغلی محدودند و ادامه تحصیل سخت و هزینهبر خواهد بود. او از بیکاری و بدهکاری میترسد. علاوهبراینها رزی نمیخواهد روزی از اینکه عمر حرفهایاش را به نارضایتی گذرانده حسرت بخورد. او نمیخواند زندگیش را با ترس پیش ببرد. حالا باید چه کند؟ خب، او همین حالا قدم اول را برداشتهاست.
روبرو شدن با ترس قدم اول
قدم اول در مواجهه با ترسهایمان شامل شناسایی ترسهایمان، و هدفهایمان، میشود. رزی میداند ترسهایش کدام هستند و اهدافش چیستند. چرا این کار لازم است؟ دانستن اینکه چه میخواهیم و چه نمیخواهیم، به ما اجازه میدهد روی تعقیب اهدافمان متمرکز بمانیم.
روبرو شدن با ترس قدم دوم
قدم دوم در مواجهه با ترسهایمان شامل برداشتن قدمهایی کوچک برای شکلگیری اعتمادبهنفس است. رزی میتواند در دانشگاه تدریس را تجربه کند تا ببیند آیا میخواهد کار آکادمیک را ادامه دهد یا نه. اگر از تدریس یک دوره لذت برد، بعد میتواند به دنبال تدریس درس دیگری هم برود.
روبرو شدن با ترس قدم سوم
قدم سوم در مواجهه با ترسهایمان شامل شکلدهی به نوعی پیشبینی است که خود را عملی میکند و به این ترتیب موفقیت ما را تضمین میکند. اگر رزی بعد از تدریس چند دوره تصمیم بگیرد که میخواهد برای ادامه تحصیل اقدام کند، میتواند بررسی کند و به دنبال آن دورههای دکترا برود که بهترین تناسب را با علائقش دارند.
برای مثال، گر چه او رشته باستانشناسی را انتخاب کرده، نباید صرفاً به دنبال دورهای نزدیک و راحت برود که بودجه دارد. رزی باید دنبال رشتهای باشد که احتمال موفقیت او در زمینهکاریش را افزایش میدهد و به او کمک میکند در فعالیتهای جدیتر (مثل انتشار یک تحقیق) شرکت کند که شانس او را برای به دست آوردن یک کار تمام وقت در رشتهاش ارتقا میدهد.
روبرو شدن با ترس قدم چهارم
قدم چهارم در مواجهه با ترسهایمان شامل این است که حواسمان به منابع دلسردی از سوی دیگران باشد؛ برای مثال، نزدیکان رزی نقشهها و تواناییهای او را تحقیر میکنند. شاید بهتر باشد به انگیزه آنها برای این کار فکر کند. مثلاً شاید به این علت که خودشان با ترسهایشان روبرو نشدهاند، احساس انزجار میکنند. یا شاید موفقیت دیگران به آنها احساس تهدید میدهد.
روبرو شدن با ترس قدم پنجم
قدم پنجم در مواجهه با ترسهایمان شامل حفظ تداوم حرکت از طریق تکرار قدمهای 1 تا 5 در طول زمان میشود. بنابراین دفعه بعدی که ترس رزی را فرا میگیرد، مثلاً وقتی با ترس تمامنکردن دوره تحصیل دکترا یا به دستنیاوردن سمتی تماموقت در دانشکده مواجه میشود، او باید به این ترس اذعان کند. قدم کوچک دیگری به سمت هدفش بردارد (مثلاً مقالهای که میخواهد در ماههای آینده برای انتشارش تلاش کند، را به پایان برساند) تا یک پیشبینی عملشدنی از موفقیت برای خود بسازد.
بنابراین، عبور از ترسهایمان در واقع ممکن است مسیری باشد که طیکردن آن به ما کمک میکند به اهدافمان برسیم.