چگونه افکار منفی و خودشکن را از بین ببریم؟

چگونه می توانیم افکار و رفتارهای خودشکن را پشت سر بگذاریم؟

چگونه می توانیم افکار و رفتارهای خودشکن را پشت سر بگذاریم؟

اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که مدام افکار و رفتارهای خودشکن را در ذهن خود می پرورانند، درک دلیل اصلی ریشه این افکار و رفتارها برایتان بسیار مهم خواهد بود.

خود رفتارهای خودشکن انقدرها قوی نیستند که نتوانید بر آنها غلبه کنید. در واقع درک موقعیت خود در زندگی و چالش های گذشته باعث ایجاد چنین مارپیچی از الگوهای خودشکن خواهد شد که می تواند شما را نابود کنند.

انسان ها مخلوقات عادات خود هستند و بیشتر اوقات توجه بیش از حد به یک عادت باعث شکوفا شدن آن می شود. مغز ما فعالانه سعی می کند تا ما را از تغییر روش ها، از امتحان کردن چیزهای جدید و ترک منطقه راحتی مان باز دارد.

با این حال، عادات مسیر خود را طی می کنند. اگر عادت های سالمی مانند مسواک زدن صبح و شب را کنار گذاشته اید، مراجعه شما به دندان پزشک دردناک تر خواهد بود.

یکی از عادات ما عادات و رفتارهای خودشکن هستند، عاداتی که آنها را پرورانده ایم و باعث صدمه دیدنمان می شوند نه پیشرفت و تعالیمان.

آیا حس می کنید در شرایطی هستید که بارها به خود گفته اید: “من اگر X ،Y یا Z را انجام بدهم می توانم از تمام استرس هایی که در درونم است خودداری کنم؟

سرزنش کردن خود معمولا بسیار آسان است و لذا اکثر مردم این کار را انجام می دهند.

شما با خود می گویید که استرس دارید، چرا که در کار بیش از حد غرق شده اید یا کاملاً مطابق با برنامه پیش نرفته اید. شاید شما شب گذشته نتوانسته باشید 9 ساعت کامل بخوابید و به احتمال زیاد، افکار خودشکن و الگوهای مخرب مغزتان را پر کرده و اشتباهات پر هزینه گذشته را به یادتان می آورند.

شاید این اولین بار نباشد که شما بدون برنامه عمل کرده اید و پس از آن یک فکر مخرب تمام ذهنتان را اشغال کرده باشد: “واقعا من که هستم؟ چنین چیزی هرگز اتفاق نمی افتد پس بی خودی زحمت نکش؟”

بیایید ابتدا بر افکار خود منکوب کننده غلبه کنیم.


افکار خود شکن چه نوع افکاری هستند؟

این نوع افکار می توانند قدرتمند بوده، صدای بلندی داشته باشد، غیرقابل انکار باشند و ما را در رسیدن به اهداف مختلفمان نا امید نمایند.

ما می خواهیم به رویاهای خود جامه عمل بپوشانیم، اما در اعماق وجودمان، ترسی وجود دارد که مسیر ما را مسدود می کند و مانع از پیشروی مان در مسیر هدف می شود.

گفتگوی داخلی منفی

گفتگوی درونی نوع دیگری از این فرایند است که باعث ایجاد تفکرات منفی ای در درون وجودمان می شود.

ما همچنان در ذهن خود تأکید می کنیم که چقدر عالی و شگفت انگیز هستیم تا اینکه صدایی شروع به فریاد زدن می کند و می گوید که هیچ چیز درست نیست و درست هم پیش نخواهد رفت چه این را بپذیرید و چه نپذیرید، این نوع افکار قدرت زیادی دارند.

افکار منفی و خودشکن نقش اصلی ای را در نحوه درک و پاسخ گویی به موقعیت ها یا دنیای اطراف ما بازی می کنند.

این نوع افکار تخریب کننده نادرست هستند و از مبارزات و ترس های عمیق احساسی یا شخصی ما منتج می گردند. افکار خود شکن ممکن است یک راه حل پیش بینی نشده یا راهی برای جلوگیری از چالش های به ظاهر دلهره آور در آینده باشند.

ترس از شکست

چیز دیگری که ممکن است شما به طور ناخودآگاه از آن اجتناب کنید عدم موفقیت و شکست است.

منظور من این است که شما می توانید از موفقیت هراس داشته باشید زیرا احساس می کنید هیچ موفقیتی وجود ندارد و شکست تنها نتیجه ایست که به دست خواهید آورد.

هنگامی که به هدف خود نزدیک شدید، ممکن است عمداً خرابکاری کنید و یا به بخت خودتان لگد بزنید زیرا از شکست می هراسید.

ترس یک چیز خنده دار (و در نهایت مخرب) است. افکار ما ممکن است به عنوان مانع عمل کنند، تا مانع رسیدن ما به درجات بالاتر شغلی یا موفقیت در زندگی شخصی شوند.

ارزیابی و حل آنچه باعث ایجاد چنین درگیری درونی می شود و منجر به خرابکاری و از بین رفتن فرصت ها می شود، بسیار حائز اهمیت است.

نویسنده الیزابت گیلبرت درباره ترس از شکست مطلب خوبی نوشته او می گوید: وقتی می دیدم که در مورد پروژه هایی که در دست دارم نگران هستم سعی می کردم آرامش درونیم را حفظ کنم و فقط به جلو پیش بروم.

هر انسان زنده ای با مشکلات و شکست های زیادی برخورد خواهد کرد. بدون ناکامی  و شکست، مسیر شما در مسیر موفقیت هرگز به جایی نخواهد رسید.

راه دادن تردید به خود

رفتارهای خودشکن با شک و تردیدهای زیادی مرتبط هستند. خرابکاری پیش بینی نشده نتیجه ای از ناامنی های عمیقاً ریشه دار است. بنابراین، این را به خاطر داشته باشید که شکست ها پیش بینی نشده اند.

مغز ما طوری برنامه ریزی شده که از ما در برابر مخاطرات محافظت کند و ما را در معرض تهدیدات قرار ندهد.

موفقیت می تواند احساس تهدیدآمیز، وحشتناک و نامشخصی باشد. برای درک اینکه چرا مدام به شکست فکر می کنید ، بهتر است از خود بپرسید: “من خودم را از رسیدن به کجا باز می دارم؟”

پس از درک اینکه افکار منفی و خودشکن، به همان اندازه افکار تحریف شده غیر واقعی و بیهوده هستند، خواهید دانست که اینگونه افکار شما را به ورطه نابودی خواهند کشانید. افکار تحریف شده  تنها یک هدف دارند و آن ایجاد یک ذهنیت ناسالم در درونتان است.

اگر چنین افکاری را دور نریزید، این افکار تحریف شده در باورهای اصلی شما ریشه دوانده و شما را نابود خواهند کرد و به اعتقاداتتان تبدیل خواهند شد و  به نوبه خود، این اعتقادات اساسی که بر زندگیتان حاکم شده زندگی را برایتان دشوارتر می کنند، در واقع شما را مجبور می کنند تا به طور ناخودآگاه در جای خود باقی مانده و هرگز پیشرفت نکنید.

الگویی که عمیقاً در مغز ما جریان دارد این است که مغز ما می خواهد در مکان اشنایی باشد و لذا هر چیز جدید، متفاوت یا ناشناخته را رد می کند.

البته همیشه هم اینطور نیست. با این حال، اختلالات روحی و روانی، باعث بروز عدم انگیزه ناگهانی و اضطراب بیش از حد شده و لذا افکار خودشکن را در درون ما پرورش می دهند. در مراحل بعدی افکار ما به اقداماتی تبدیل می شوند که ممکن است موجب پشیمانی مان شوند.

آگاهی اولین قدمی است که می توانیم به منظور بهبود خود و دور ریختن الگوهای مخرب برداریم.

من بیش از ده سال پیش، قبل از تلاش به خودم می گفتم: “من در کار X ،Y یا Z شکست خوردم، بنابراین دیگر نباید زحمت انجام کاری را به خودم بدهم. اگر امروز هم همین طور فکر می کردم، نمی توانستم صدها کتاب و مقاله ای را که در مورد سلامت ذهنی منتشر نموده ام بنویسم.

یک طرز فکر قوی، سالم و دقیق می تواند به شما در شکستن این چرخه و الگوها کمک نماید. بدون داشتن انگیزه کافی برای شکست این چرخه های مسموم، شما مانند ماشینی هستید که بدون بنزین کار می کند.

ممکن است بتوانید مدتی با یک ذهنیت ضعیف زندگی کنید اما سرانجام، این طرز تفکر منفی بر شما تأثیر می گذارد و مانع از پیشرفت شما در حرفه و سایر زمینه های زندگی تان می شود.


نمونه هایی از افکار خودشکن

من به اندازه کافی خوب نیستم، پس چرا زحمت انجام این کار را به خودم بدهم؟

اگر مدام به خودتان می گویید که من به اندازه کافی خوب نیستم، بنابراین پیروز نخواهم شد، این بدان معنی است که شما وقت خود را صرف تمرکز روی منحصر به فرد بودن، ویژگی ها و توانایی های خود نکرده اید و به جای آن مدام به این فکر می کنید که چون افراد دیگر شکست خورده اند شما هم ناکام خواهید ماند. اما به این فکر نمی کنید که همه ما داستان ها و ویژگی های مخصوص به خودمان را داریم.

به خودتان بگویید من می خواهم این کار یا آن کار را امتحان کنم پس باید آن را انجام دهم.

سعی کنید از کلمات مسموم استفاده نکنید. این واژگان را از لیست واژگان خود خارج کنید.

سال ها پیش در کالج، به کسی گفتم، من می توانم کتاب بنویسم، اما قبلا از انجام این کار منصرف شده ام. من از زمان کودکی مشغول نوشتن کتاب های داستانی و غیر داستانی بودم. این امر باعث می شد که مدام خود را در قالب یک نویسنده تصور کنم. اما گاهی اوقات فکر می کردم که برای انجام این کار به اندازه کافی خوب نیستم.

واقعاً، نگرانی در مورد این گونه مسایل بی معنی است. مردم برداشت های خودشان را در مورد شما و زندگیتان خواهند داشت و ممکن است که این برداشت ها اشتباه یا درست باشند. اما آنچه که شما در مورد خودتان می دانید حقیقت است و لذا باید برای خودتان زندگی کنید.

اگر شخص دیگری از رفتار یا نحوه زندگی شما خوشحال نیست یا احساس می کند که باید کاری دیگری انجام دهید، یا کارهای بیشتری را انجام دهید این به خودش ربط دارد و شما نباید بر اساس حرف یا نظر او خود را تغییر دهید.

موفقیت برای هر موجود زنده ای دور از دسترس نیست. ای کاش کسی سال ها پیش این حرف را به من زده بود: این فقط خود شما هستید که می توانید جلوی خود را بگیرید. در حقیقت، این فقط خودتان هستید که می توانید خودتان را متوقف کنید. هیچ کس دیگری قدرت، تأثیر، مهارت ها، استعدادها، توانایی ها و دانش شما را ندارد.

افکار فقط افکار هستند و یک ذهنیت سالم حقیقت را از افکار مضر تشخیص می دهد.


رفتارهای خودشکن از کجا سرچشمه می گیرند؟

مدت ها پیش، وقتی که من داشتم کم کم پیشرفت می کردم، در مورد رفتارهای تحریک آمیز و خودشکن درس مهمی را آموختم. من جوان بودم و مدام بلندپروازی می کردم و در خواب و رویا زندگی می کردم.

یک روز صبح، من با یکی از همکارانم صحبت کردم و او در مورد کارهای خلاقانه ای که انجام می دادم با من صحبت کرد و من آنچه را که او گفته بود به عنوان یک توهین مستقیم در نظر گرفتم.

من سریعا و با لحن تندی پاسخ او را دادم زیرا سخنانش مرا عصبانی کرده بودند. چشمان من یک چیز را می دیدند، اما ذهن من جور دیگری فکر می کرد. خوشبختانه، او فهمید که من در آن زمان تحت فشارهای زیادی قرار دارم و می دانست که چه چیزهایی را در زندگی شخصی ام تجربه کرده ام.

با این حال، اگر من افکار و ذهنم را اندکی آرام می کردم، رابطه با او را هرگز به خطر نمی انداختم.

رفتارهای تحریک آمیز ممکن است از مسائل متعددی متج شوند که عبارتند از: بی خوابی، فشار های زندگی، استرس، عدم اعتماد به نفس در کار یا زندگی خود و ترس از شکست. حرف های دوستم چندان بد نبودند. اما من به سرعت در برابر آنها گارد گرفتم و شروع به دفاع از خود کردم.

این روزها، من سبک زندگی آرامی را دنبال می کنم. اگر من ده سال قبل این کار را کرده بودم، هرگز به آن صورت به صحبت های دوستم واکنش نشان نمی دادم.

اختلال وسواس اجباری

کمال چیز مسخره ای است که نباید برای آن تلاش کرد، گرچه ما معمولا دیر متوجه این موضوع می شویم. من آنقدر بر روی کامل بودن و بی نقص بودن کارم وسواس داشتم که گاهی روی کیبوردم خوابم می برد.

اختلال وسواس اجباری نوعی رفتار خود شکن است که باعث پرورش این طرز تفکر در شما می شود که تا زمانی که کارتان عالی نباشد به جایی نخواهید رسید.

باز هم، این خودتان هستید که خودتان را متوقف می کنید. تلاش برای رسیدن به کمال به همان اندازه شک و تردید کشنده مخرب است.

مجازات خود

مجازات خود و رفتارهای خودشکن می توانند برای نابودی ما دست به دست هم بدهند. مجازات خود ممکن است شامل گرسنگی، کار بیش از حد، از دست دادن خواب شب یا حتی اجتناب از رفتن به دستشویی و استراحت باشد زیرا ما فکر می کنیم که این ها مانع از کار کردنمان می شوند.

من همه این کارها را انجام داده ام. شما هرگز متوجه نمی شوید که در حال مجازات کردن خود هستید. مراقبت از خود، بدون در نظر گرفتن چیزهای دیگر، همیشه باید در اولویتتان باشد. بدون سلامتی و نشاط، موفقیت مانند مجازات یا شکنجه بی رحمانه و غیرمعمولی خواهد بود.

من كسی را می شناسم كه در دهه هفتاد سالگی هنوز هم سالم است و می خواهد تا زمانی که بمیرد کار کند كند. او باید بازنشسته شود اما هنوز هم برای شرکت خود به مکان های دور دست سفر می کند. او از نظر سلامتی بهترین وضعیت را ندارد و خود را از بسیاری از چیزها محروم نموده. البته او از کار خود لذت می برد، اما هر بار که او را می بینم، چشمانش پر از خون هستند و پف کرده اند چرا که او ساعت هاست که نخوابیده.

افکار خود شکن را دور بریزید و اجازه ندهید آنها به اعتقاداتتان تبدیل شوند.

من قربانی قدرت تفکر غیر واقعی و نادرستم شدم. افکار منفی می توانند به عنوان راهی برای محافظت از شما در برابر ناامیدی، دلهره و حتی شکست جلوه کنند اما بعدها خودشان باعث بروز چنین حالاتی در شما خواهند شد. پس تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که برای اعتماد کردن به خودتان تلاش کنید.


مداخلات موثر برای کنار گذاشتن افکار و رفتارهای خودشکن

به تازگی، من در مورد مداخلات خودم کتابی نوشتم كه شامل مدیتیشن، خود هیپنوتیزم، یوگا و شیوه های روزمره ای است كه به تقویت ذهنیت و سلامتی بدنم کمک می کنند.

نفس بکش

تنفس صحیح می تواند بر تفکرات منفی غلبه کند. علاوه بر این، تنش های غیرضروری را که باعث مسموم شدن بدن می شوند و باعث استرس و حتی دردهای جسمی می گردد از بین ببرد.

تنفس دیافراگمی ضربان قلب شما را کاهش می دهد، اضطراب را کاهش می دهد و ذهنتان را بازتر می کند.


4 راه برای آرام کردن دشمنان عاطفی در ذهن

چگونه بر ترسهای خودمان غلبه کنیم؟

دشمنان عاطفی theenemiesinsideus

من یک کابوس تکراری دارم که از روزهای دانشگاه همراه من است. بسیاری از مردم می گویند آنها نیز یک رویا مشابه دارند: روز آخر امتحان ها است و من امتحاناتم را خراب می کنم و به اندازه کافی آماده امتحان نیستم.

هر بار که از خواب بیدار می شوم می ترسم و فکر می کنم دوباره باید شروع کنم. البته این اتفاق نمی افتاد این فقط یک خواب بود. اما وقتی که این کابوس ها را می دیدم درس مهمی در مورد خودم یاد گرفتم: من بیشتر به ترس از شکست تمایل دارم تا میل به موفقیت. اگر کاری انجام می دهم، نمی خواهم ببازم. این رفتار مرا پیش می برد.

مهم نیست چه چیزی به شما انگیزه می دهد. همیشه دشمنان عاطفی در گوشه ای از ذهن شما وجود دارند که انتظار دارند شما را سرکوب کنند.

این سه دشمن بزرگ، ترس، عدم اطمینان و شک و تردید هستند. این دست اندرکاران در داخل ذهن شما زندگی می کنند و حتی مانع از تلاش شما برای رسیدن به رویاهای خود می شوند. اما من چند راهنمایی برای کمک به شما در مبارزه با آن ها دارم.

1. همه چیز را در چشم انداز قرار دهید و از دور نگاه کنید.

شما هرگز بر ترس های خود غلبه نخواهید کرد. اگر به آنها اجازه دهید، دشمنان عاطفی موفقیت شما را از بین خواهند برد و شما را فلج می کنند و مانع از حرکتتان به سمت جلو می شوند.

حقیقت این است که ما خود را کمی بیش از حد جدی می گیریم. آخرین باری که ساعت ها بی خوابی کشیدید و نگران آخرین مهلت بودید کی بود؟ بدترین سناریو را تصور کنید زیرا هیچ چیز از آنچه ما تصور می کنیم بدتر نمی شود.

2. منطقی را از غیر منطقی جدا کنید.

اکثر ترس های ما غیر منطقی هستند درست مثل کابوس کالج من. همیشه زمان هایی است که شما توانایی های خود، قدرت، شجاعت و موفقیت در زندگی خود را مورد سوال قرار می دهید. این افکار مزاحم را در مقابل مغز خود بکشید و ارزیابی کنید که آیا آنها در واقعیت ریشه دارند یا خیر. در اغلب موارد، آنها باعث ناامنی می شوند.

هنگامی که تلاش می کنید با دشمنان عاطفی خود مقابله کنید، لیستی از بزرگترین دستاوردهای خود را بنویسید و آن را به عنوان یک یادآوری جایی بزنید. تأییدیه شخصی بهترین راه برای تقویت چیزهای مثبت در مورد خودتان است.

3. عاقلانه انتخاب کنید.

من یک ترس شدید و ماندگار از ارتفاع دارم. آیا باید به کوه اورست صعود کنم تا بر این ترس غلبه کنم؟ نه، زیرا غلبه بر این ترس به اهداف من خدمت نمیکند یا من را به سوی زندگی بهتر هدایت نمیکند. اما من به ترس سخنرانی عمومی غلبه کرده ام. در مورد دشمنان احساسی که انتخاب می کنید با آنها روبرو شوید، هوشمندانه باشد.

4. مغزتان را با افکار مثبت پر کنید.

هر روز ما منابع ارزشمندی را از دست می دهیم: توجه خودمان. افکار منفی را از ذهن خارج کنید و به افکار و پیام های مثبت توجه کنید.

هنگامی که احساس می کنید دشمنان عاطفی را از بین برده اید، به یاد داشته باشید که زندگی همان چیزی است که شما می سازید، و مانند امتحانات، زندگی نیز خوب خواهد بود.


نظر خود را بیان کنید