انشا درباره دریا

انشا درباره دریا

دریا، مظهر زندگی و پاکی است. این آبی بیکران با موج هایی که برای رسیدن به ساحل رقابت کرده و در هم می شکنند. هر بار برای ساحل مشتی صدف به ارمغان می آورند. با تماشای طلوع صبحگاهی دریا و غروبی که تلاقی نیلی دریا و آسمان سرخگون را سبب می شود بیشتر به عظمت قدرت و شکوه پروردگار پی می بریم. در این مطلب از سایت آلامتو با انشا درباره دریا با مقدمه و نتیجه کوتاه، زیبا و ادبی برای تمامی پایه ها با ما همراه باشید. امیدواریم این موضوع انشا مفید و موثر واقع گردد.

انشا درباره دریا کوتاه و ادبی

نبه راستی که در برابر آبی بیکران دریا واژه ها قاصر بوده و در توصیف این حجم از شکوه و زیبایی ناتوان هستند. دریا سراسر زیبایی و آرامش است که عظمت خداوند را به بهترین وجه ممکن به رخ می کشد. باید برای تماشای تلاش موج ها برای رسیدن به ساحل و تماشای مرغ های دریایی و مرد ماهیگیر کنار دریا نشست و جانانه لذت برد. کاش می شد فهمید خداوند برای خلقت این آبی بی نهایت چه کاری کرده است که این آرامش و زیبایی را یکجا دارد. ما همیشه با شنیدن نام دریا، یک نیلگون بی انتها با موج های وحشی در ذهنمان نقش می بندد، ولی این کل زیبایی دریا نیست نظاره تلالو خورشید و غروب آفتاب که از پهنه آسمان به آرامی رخت می بندند و در آبی دریا غرق می شوند شگفت انگیزترین تصویری است که می توان دید و از آن لذت برد. در ساحلبنشینید و نظاره گر این همه زیبایی و جلال باشید و اینگونه است که باید سر تعظیم در مقابل خداوند فرود آورد.

همچنین بخوانید: انشا درباره ایران وطن و سرزمین قوی من

انشا درباره دریا را توصیف کنید با مقدمه و بدنه و نتیجه

مقدمه: همان روزی که خداوند دریا را می آفرید، گویی مدادی آبی در دست داشت و هر چه عشق داشت در آن کشید. دریای رویایی با همسایگانی سرسبز و عاشق به نام جنگل که این زیبایی و شکوه را دو چندان نموده اند. به نظاره دریا که می نشینم گویی خداوند را در پهنه بی انتهای آن می بینم چرا که ردپای پروردگار در تمام زیباییهای دنیا وجود دارد. موج های خروشان، صدف های رنگارنگ و قایق های سرگردان همه از نشانه های عظمت و بزرگی خداوند هستند. مردان ماهیگیر به خوبی می دانند که دریا جایی برای دل دادن به خورشید است جایی است که دریا به افق پیوسته و خورشید در آن به عرصه ظهور می رسد. جایی است که محفل عاشقی برپا بوده و حتی پرندگان دریا هم ارزش این همه را زیبایی را به خوبی می دانند. من همیشه با دیدن این حجم از عظمت و زیبایی در ساحل می ایستم و خدای دریاها را ستایش می کنم.

بدنه: ای آبی مواج و بی کران خیلی دوستت دارم، تمامت را به ماهی ها و قایق ها سپرده ای و وجودت زخمی پاروهای زمانه است. حوالی همین ساحل بود که تور خاطره را به آب انداختم و عاشق مرغ های دریایی شدم. ای زلال ترین پهنه زمین هر بار که تو را دست در دست خورشید دیدم بیشتر از قبل دوستت داشتم و به عظمت خداوند پی بردم. با دیدن عروس دریایی تو به نقاشی ماهرانه ای فکر کردم که توسط نقاشی بزرگ به تصویر کشیده شده است. تو سرشار از ماهیان زیبا ، نهنگ های عظیم الجثه، گیاهان و پرندگان زیبایی هسنی که روی فرش دستبافت و گلگون تو حرکت کرده و هر لحظه یادآور استادی ماهر هستند که با تبحر فراوان آنها را آفریده است.

تو لطف بی دریغ خدا به بندگانش هستی، ای سراسر خاطره و مهربانی ای سراپا عشق. همه روزهایی که کنار تو بودم خاطره شد. ای عشق ناب دفتر خاطراتم پر از زیباییهای تو شد. ای همدم تنهایی ام صاف و زلال بمان تا جهان شاداب بماند.

نتیجه گیری: بیایید ارزش این زلال بی کران را مانند همه نعمت های خداوند بدانیم تا با وجودش دنیا شاداب و سرسبز بماند. این پهنه بی انتها را به زباله دانی تبدیل نکنید و ماهی ها و موجودات بی نظیرش را از بین نبرید. این نعمت بزرگ را مانند خودتان دوست بدارید تا آیندگان هم بتوانند از آن استفاده کنند. همانطور که می دانید؛ قدردانی از نعمت های خداوند موجب فراوانی نعمت است. چنانکه فرموده اند: شکر نعمت نعمتت افزون کند؛ کفر نعمت از کفت بیرون کند.

همچنین بخوانید: انشا در مورد آلودگی هوا و داشتن هوای پاک

8 انشا درباره دریا با مقدمه و نتیجه کوتاه، زیبا و ادبی برای تمامی پایه ها

انشا درباره توصیف زیبایی های دریا و ساحل

چرا همه اینقدر دریا را دوست دارند؟ چون وسیع و زیباست؟ یا شاید چون موج هایش خروشان است؟ شاید هم به خاطر رنگ آبی زیبایش است که از آسمان وام گرفته است؟ نمی دانم اما تنها می دانم هر دلیلی هم که داشته باشد آرامشی که به من می دهد از جنس آرامش خداوند است. با نشستن کنار دریا مانند همان زمانی که با خدایم صحبت می کنم آرامش می گیرم؛ شاید خداوند عصاره ای از وجود خود را در دریا گذاشته است که دیدن دریا تداعی کننده مهربانی و آرامش پروردگار است.

زمان طلوع و غروب خورشید در ساحل بنشینید و تماشا کنید که چطور خورشید پهنه نارنجی اش را از دریا جمع کرده و به آرامی در افق پنهان می شود و هر طلوع آن را بر آبی دریا می گستراند.

دوست دارم کنار دریا روی شن های ساحل بدون کفش بدوم، شن های گرم ساحل پاهایم را نوازش کنند. البته من ساحل های شنی را از ساحل های صخره ای بیشتر دوست دارم. چون احساس می کنم فاصله ام با دریا در ساحل های شنی بیشتر است.

دوست دارم کنار دریا چشمام را ببندم و به صدای موج ها گوش جان بسپارم صدای موج هایی که از راه دور می آیند و به منی که در ساحل ایستاده ام می رسند و دوباره همین صدا تکرار می شود و من این صدای پر از آرامش را خوب به خاطرم می سپارم.

فکر می کنم که وقتی هزاران هزار موجود در اعماق دریا زندگی می کنند، اگر من هم در دریا زندگی می کردم الان زندگی ام چطور بود؟ نمی دانم شاید من پری دریایی می شدم و به اعماق دریا می رفتم. کسی چه می داند اصلا شاید پری دریایی هم آدمی بوده که قلبا دوست داشته برود و در دریاها زندگی کند و برای همین یک روز به دریا رفته و دیگر باز نگشته و به افسانه ای زیبا تبدیل شده است.

انشا درباره دریا و زیبایی های آن با مقدمه و بدنه و نتیجه

مقدمه: دریا یکی از نعمت های بزرگ خداوند است که در سرسبزی و شادابی طبیعت نقش زیادی دارد به همین خاطر مناطقی که در مجاورت دریا هستند، بسیار زیبا و خرم هستند. رطوبت دریا باعث آبادانی زمین های اطراف دریا می شود و همین امر موجب سرزندگی و سرحالی آدم های ساکن در این نواحی هم می گردد.

خدایا به عظمتت سوگند که همه اینها از مهربانی توست، پرندگان و همه موجودات دریا را دوست دارم چون وجود نو را در حضور آنها حس می کنم. اما از قایق سواری که هر لحظه حس شکرگزاری را زنده می کند هم یادآور مهربانی بی دریغ توست.

بدنه: خداوندا چقدر بزرگ و مهربان هستی که دریای زیبا را برای ما آفریدی، موجودات زیبا و ماهی های هزار رنگ، نهنگ های بزرگ و جانداران ریز این آکواریوم بزرگ که هیچ دستگاهی لازم ندارد.

کاش دستم به خورشید میرسید و می توانستم آن را لمس کنم. کاش می توانستم با قایق به دریا بزنم و تا آن دوردستها بروم. چقدر دوستت دارم و دلم برای تو تنگ می شود. آبی رنگ و پر از نعمت. نمک، ماهی ها و صدف‌ هایت را خوب نگاه می کنم قشنگ و سراسر تنوع هستند. ای دریای بی کران گاهی اوقات چقدر ساکت می شوی، گاهی خیلی آرامی و گاهی موج داری. در کنار تو که قدم می زنم خیلی لذت می برم. موجهای خروشانت را دوست دارم، ساحل شنی و صخره ای ات را دوست دارم. قایق های رنگارنگ همه را دوست می دارم. تو رودها را جان می دهی، تو ابر را بوجود می آوری. خدا را شکر می کنم که این نعمت بزرگ را به ما هدیه داد، مراقبت هستم.

نتیجه گیری: دریا یکی از زیباترین و پربرکت ترین نعمت های خداوند است که همه انسان ها آن را دوست دارند. اما باید در حفظ و نگهداری این عرصه بی کران کوشا باشیم. دریا باعث شادابی و سرحالی هرچه بیشتر طبیعت شده است. همیشه دوستت دارم نیلگون دوست داشتنی.

همچنین بخوانید: انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

8 انشا درباره دریا با مقدمه و نتیجه کوتاه، زیبا و ادبی برای تمامی پایه ها

انشا درباره دریا به سبک داستانی

در یکی از سفرهایی که با خانواده به شمال رفته بودم یک روز تنهایی کنار دریا نشسته بودم. آرامش، سکوت، صدای موج ها و نسیم ملایمی که می‌ وزید و به صورتم می خورد واقعا قابل وصف نیست. غرق در خودم بودم و دائما به این فکر می کردم که چگونه رنگ دریا آبی است؟ و چرا خداوند مهربان دریا را به رنگ آبی آفریده است؟ و همچنین این همه زیبایی و عظمت دریا از کجا آمده است؟
در توصیف دریا هر کسی نظر خاص خودش را دارد ولی به نظر من دریا سراسر آرامش‌ است. مگر ممکن است کسی موج های پشت سر هم دریا و جوش و خروش آنها را ببیند، صدای پای دریا را بشنود و آرامش نگیرد؟ چه منظره زیبایی خلق می‌ شود زمانی که امواج به ساحل می‌ رسند و شن‌ های ساحل را می شوید و صدف ها را به ساحل هدیه می دهد؟ از دیدن غروب خورشید در کنار دریا نگویم که چقدر لذت بخش و زیبا است. فقط باید بر روی یکتخته سنگ نشست و به دریا خیره شد و عظمت خالق این همه زیبایی را ستایش کرد.
البته من از زمان کودکی دریا را دوست داشتم و همیشه برای رفتن به دریا دریا لحظه شماری می کردم. چه حس خوشایندی است وقتی پاها را روی شن‌ های گرم ساحل می‌گذاری و موج‌ های دریا به آرامی آنها را نوازش می‌کنند. وقتی که بچه تر بودم کنار دریا با شن‌ها، خانه زیبایی می‌ساختم و ساعت‌ ها مشغول ساختن آن می شدم. دریا یکی از مهربان ترین و پربرکت ترین ‌ترین نعمت‌ های خداوند است که آرامش را به ما هدیه می دهد. دریا خیلی زیبا است و من خاطرات خوش و خوبی از آن دارم.
بهترین خاطرات من در سفرهایی است که به دریا رفته و کنار آن قدم زده  و کم کم شروع به دویدن کرده ام. واقعاً که زیباست و خیلی لذت‌ بخش است. با دیدن این همه عظمت و زیبایی جهان پروردگارمان را شکر کنیم و قدر نعمت‌ های بی دریغ آن را بدانیم. بیایید سعی کنیم در حفظ پاکیزگی و نگهداری دریا بیش از پیش تلاش کنیم و مراقب زیبایی های آن باشیم. کاش زباله ها را در دریا نریزیم و زباله هایی که دیگران در دریا می ریزند را جمع کنیم. طبیعت مال همه است و باید در نگهداری آن کوشا باشیم.

انشا عینی در مورد دریا

آن روز به یاد ماندنی نزدیک غروب بود و من کنار ساحل نشسته بودم؛ به صدای موج های دریا گوش می دادم، صدایی ک به من آرامش میداد، آرامشی که با کلمات نمی توان توصیفش کرد.

به فکر فرو رفتم و با خودم گفتم واقعا دریا یعنی چی؟ یعنی ساحلی با خرچنگ های زیبا و رنگارنگ که از شن های گرم سر بیرون آورده بودند؟ یا شنیدن صدای گوشنواز مرغ های دریایی؟ یا شاید هم یعنی وسعت یک زندگی بی انتها. هرچقدر که به غروب خورشید نزدیک تر می شد صدای موج های خروشان بیشتر به گوش می رسید و من بیشتر غرق در لذت بردن از دریا می شدم.

به غروب آفتاب خیره شدم، وقتی که خوشید در حال غروب بود انگار رفت و پشت دریا پنهان شد. مثل یک قاب نقاشی با ارزش و گران قیمت بود که یک نقاش ماهر و توانمند آن را می کشید.

اما دریا چه دل نجیب و پاکی دارد.
امشب حالات عجیبی دارد.
این موج ها که سر به صخره ها می کوبند.
چه شباهت عجیبی با حال من دارند.

انشا جان بخشی در مورد غروب دریا

روی شن‌ های ساحل نشسته و به دریای خروشان نگاه می‌ کنم. خانواده ام آنطرف‌ تر به خوردن عصرانه مشغول هستند. خورشید در حال غروب کردن است و رنگ سرخش را بین موج‌ ها می‌ چکاند. در این هنگام از اطرافم فاصله گرفته و در تخیلاتم غرق می‌ شوم.

خورشید برای دریا دست تکان داده و خداحافظی می‌ کند: شاید می گوید دریا جان مراقب خودت باش من می روم و فردا صبح زود برمی‌ گردم. دریا با موج های بی امانش بی قراری اش را نشان می دهد. شاید می گوید: خورشید جان کمی بیشتر پیش من بمان. تو که می روی سردم می‌ شود. گونه های خورشید سرخ می‌ شود و دریا نیز همینطور. هر دوی آنها با خجالت به هم خیره می شوند.

من به این منظره دلگیر اما بی نهایت زیبا نگاه می‌ کنم. خورشید کم کم دامن سرخ رنگش را از روی دریا می کشد و می‌ رود. دریا ساکت، آرام  و سر به زیر تسلیم تاریکی محض می‌شود. شاید به خورشید می‌گوید: مراقب خودت باش؛ منتظرت می‌ مانم.خیلی زود برگرد.

با خودم فکر می‌کنم کاش می شد نظاره گر سلام فردایشان هم باشم. اما باید صبح زود هنگام طلوع بیدار شده و برای تماشا به کنار دریا بیایم. در این زمان است که مادرم صدایم کرده و می گوید: دیگر شب شده بیا تا شام بخوریم.

ـ آمدم مادر و خداحافظ ای غروب زیبا.

همچنین بخوانید: انشا در مورد زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

انشا دریا چگونه جایی است؟

دریا یکی از نشانه ها و یکی از الهام بخش ترین مخلوقات پروردگار است؛ که زیبایی، بزرگی، لطافت و آرامش را یکجا در بر می گیرد. اسم دریا که به زبان می آید رنگ نیلگون آن تمام  در جان و ذهنمان پخش می شود.

دریا سرچشمه حیات و مظهر زندگی است. تماشای اولین تابش خورشید در هنگام صبح و تلاقی دامن طلایی آسمان و آبی نیلگون دریا به وقت طلوع آفتاب بسیار بی نظیر و حیرت آور است و اما شگفت انگیز تر از آن هنگام غروب خورشید است، هنگامی که آسمان سرخ و دریای نیلی با هم وداع می کنند. در این لحظه پر احساس، کسی نیست که در برابر پروردگار بلند مرتبه سر تعظیم فرود نیاورده و شاکر نباشد.

در ساحل دریا نشستن و زل زدن به موج های بزرگ و کوچک که یکریز می آیند و می روند یکی از لذتبخش ترین کارهاست. زمانی که به صدای امواج گوش می کنی گویی دریا با تو حرف می زند و سر درد دلش باز می شود؛ از کشتی هایی که قرن ها پیش در دل آن آمده اند و رفته اند و یا قایق های رنگارنگی که از دل آن ماهی ها را به سفره های مردم رسانده اند.

دنیای دریا سرشار شگفتی است؛ حتی دریای زیر دریا. لاک پشت ها، گیاهان دریایی، هشت پاها و ماهی های رنگارنگ کوچک و بزرگ که انگار همگی شهروندان یک سرزمین پر از رمز و راز هستند و به زبان دریایی  با هم صحبت می کنند.

گاهی فکر می کنم همه کسانی که درباره دریا و موجودات آن مطالعه و تحقیق می کنند، یا عکاسانی که از دریاها در زمان طلوع و غروب آفتاب عکس می گیرند، یا ملوانان هایی که در دریاها روزها و شب ها را گذرانده اند و به وسعت آن خیره شده اند؛ آنهایی که در ساحل  ایستاده اند و لحظاتی به صدای دلنشین آن گوش داده اند؛ در تمام این لحظات همواره به یاد خالق بی همتا بوده و سجده شکر به جا آورده اند.


نظر خود را بیان کنید