چگونه شجاع و نترس باشیم؟

هفت گام شجاعانه برای بی‌ پروا شدن

من در یک مزرعه در مناطق روستایی استرالیا بزرگ شدم، ساعت ‌های بیشماری را با اسب وحشی سپری کردم که از کوههای سنگی برفی عبور کنم. به عبارت بهتر یاد گرفتم که چگونه از سقوط پیشگیری کنم. علاوه بر این، در طول راه یک درس قدرتمند برای زندگی گرفتم:

“رشد و راحتی نمی ‌تواند یک اسب را براند.

این درسی است که برای تمام زندگی صادق است. چیزی که ما بیش از همه می ‌خواهیم همیشه نیاز به پذیرش ناراحتی و اقدام علی ‌رغم ترس از شکست و سقوط است.

در پایان، هیچ جایگزینی برای شجاعت وجود ندارد، هیچ راه میان ‌بری برای دور زدن شجاعت نیست. برای تبدیل شدن به فردی که بیشترین نیازش بودن و ساختن زندگی ای است که آرزو می کند، باید حاضر باشید که کارهایی را که شما را می ‌ترساند انجام دهید. دوباره و دوباره و دوباره.

به گزارش آلامتو به نقل از success؛ هیچ فرمولی جادویی برای رهایی شما از ترس وجود ندارد. با این حال، موارد خاصی وجود دارند که شما می‌ توانید تصمیم بگیرید که این کارها را به مرور زمان انجام دهید. این موارد به شما کمک می کند که کم‌ تر بترسید و قدرت لازم را به دست آورید.

چگونه بی پروا شویم؟

هفت مرحله زیر از آخرین کتاب من هستند. هر روز آن ‌ها را تمرین کنید و در طول زمان “شجاعت” درون تان زنده خواهد شد و آموزش خواهد یافت.


  1. اعتراف کنید: ترس هایتان را آشکار کنید.

ترس به DNA روان‌ شناختی ما هدایت شده تا به ما کمک کند از شرایطی که می ‌تواند موجب درد، جراحت، از دست دادن یا مرگ شود اجتناب کنیم. مشکل اینجاست که در حالی که ترس وجود دارد تا شما را ایمن نگه دارد ، می ‌تواند شما را بیش از حد ایمن نگه دارد. به همین دلیل است که باید ترس و وحشت خود را اقرار کنید.

کارل یونگ، روانشناس سوئیسی می گوید هر آنچه که شما بیشتر در آن مقاومت می کنید، بیشتر ادامه خواهد یافت. چیزهایی که ما خودمان نتوانیم به خودمان اعتراف کنیم ، در نهایت موفقیت ما را دچار مشکل می کنند. با انکار ترس و یا طفره رفتن از آن، آن ترس بیشتر درون ما نفوذ می کند و سایه آن بلندتر می‌شود.

بنابراین، مقابله با حقیقت در مورد آنچه که بیشتر شما را ترساند، اولین گام ضروری برای به دست آوردن قدرتی است که شما را بالا نگه می دارد.


  1. آن را رام کنید.

نیروی تخیل ما یک چیز حیرت ‌آور است. اگر تخیل وجود نداشت، قطعا زیباترین آثار بشر هرگز به وجود نمی آمد. با این حال، زمانی که تخیل ما با ترس تحریک ‌شود، می‌ تواند ما را وادار کند که خود را دست ‌کم بگیریم و عواقب منفی احتمالی را دست ‌بالا بگیریم.

با تبدیل سایه‌ ها به هیولاها، نیروی تخیل ما می ‌تواند ما را فریب دهد تا باور کنیم که خطر در هر گوشه کمین ‌کرده است و ما در همان جایی که هستیم امن ‌تر هستیم. فاجعه گرایی، تمایل به پریدن به سناریوی بدترین حالت به عنوان بیشترین نتیجه (یا تنها نتیجه) در هر وضعیت است. این یک عادت وحشتناک است، اما شما می توانید با این تمرین آن را بشکنید.

وقتی از تصور انجام کاری خارج از منطقه راحتی خود امتناع می‌ کنید، سعی کنید از خودتان بپرسید، بدترین اتفاقی که ممکن است در این رابطه رخ دهد چیست؟ سپس از خودتان بپرسید، پس اگر این اتفاق افتاد چه کار خواهم کرد؟ این چرخه را برای هر سناریوی بدترین حالت که می‌ توانید تصور کنید، تکرار کنید. به این ترتیب، شما خواهید فهمید که حتی اگر بدترین اتفاق رخ دهد، که اغلب بسیار بعید است، این کار شما را نمی کشد. در عوض، شما را در یک سطح کاملا جدید معرفی خواهد کرد: شما یاد خواهید گرفت، رشد خواهید کرد و یک نسخه بهتر، شجاع‌ تر و بهتر از سابق خواهید بود.


  1. آن را نام ببرید: منتقد خود را صدا کنید.

“تو کی هستی که این کار رو بکنی؟ تو نمی ‌دونی چه کار داری می‌کنی.فکر همه چی رو کردی؟ تو خودت رو مسخره می ‌کنی تو نمی ‌دونی چه کار داری می‌ کنی.”

هیچ ‌کس نمی ‌تواند از صدای درونی که بدترین منتقد ماست خلاص شود، این صدای درونی در هر قدم احتیاط می‌ کند و در هر فرصتی از بدبینی حرف می زند. با این حال، هر کسی می ‌تواند یاد بگیرد که چگونه با آن ارتباط برقرار کند: مهم‌ ترین بخش وجودی ما، صرفا تلاش برای ایمن نگه داشتن ماست. این یک روش نسبتا اولیه برای انجام این کار است.

زمانی که صدای ترس در سرتان (یا در شکمتان) از همه بلندتر است، به این دلیل است که احساس خطر می‌ کند. این یک احساس است، واقعیت نیست و قطعا سزاوار نیست که قدرتش را حفظ کند تا شما را از جریان زندگی تان دور نگه دارد.


چگونه ترس را کنار بگذاریم و شجاع باشیم؟

چگونه ترس را کنار بگذاریم و شجاع باشیم؟

  1. آن را لمس کنید.

بازی کردن با ترس می‌ تواند یک رویکرد با ریسک بالا باشد. ما انسان ها همیشه تصور می کنیم که اگر ریسک کنیم و شکست بخوریم چقدر وحشتناک خواهیم بود. ما فقط وقتی را تصور می کنیم که اگر قرار باشد از منطقه راحتی خود خارج شویم چه اتفاقاتی رخ می دهد. اگر ریسک نکنیم نمی توانیم درکی از خطر داشته باشیم و در حقیقت نمی توانیم در این مورد با خودمان صادق باشیم.

شما می توانید ترس از خطر خود را لمس کنید و به آن تلنگری بزنید، به آینده فکر کنید و تصور کنید که اگر به ترستان اجازه دهید شما را ضعیف کند به چه وضعی گرفتار خواهید شد. خودتان را با ترس هایتان در 5، 10 و یا حتی 25 سال آتی تصور کنید و از خودتان بپرسید که این ترس چقدر برای شما گران تمام شده است.


  1. آن را مجسم کنید. به بی پروایی درونتان تلنگری بزنید.

ظرفیت سرافرازی و عظمت در درون ما وجود دارد. اما زندگی در داستانی در مورد بی کفایتی خودمان باعث شده تا با شجاع ترین بخش از خودمان غریبه شویم!

لازم نیست وضعیت به همین صورت باقی بماند. شما می توانید با تغییر فیزیولوژی خود از ترس خلاص شوید و دوباره به آرامش درونی تان برگردید. چطور باید این کار را انجام دهید؟؟ بسیارخب، این کار را به عنوان یک آزمایش کوچک امتحان کنید:

بلند شوید، مانند کسی که با یک ریسمان به بالا کشیده می شود. شانه هایتان را برگردانید و یک لبخند آرام روی چهره تان بنشانید، چانه تان را بلند کرده و به بالا نگاه کنید، عضلات شکم را محکم کرده و پاهایتان را به صورت قائم و جدا از هم روی زمین میخکوب کنید. سه نفس عمیق بکشید و زمانی را تصور کنید که که احساس می کنید می توانید دنیا را تسخیر کنید. قوی، توانا و مطمئن باشید و با این احساس نفس عمیق بکشید. پنج ثانیه مشت هایتان را گره کرده و این احساس را در آن ها نیز ذخیره کنید. حال به بی باکی و بی پروایی خود اشاره کنید و خودتان را در کاری که خیلی دوستش دارید تصور کنید تا هر کاری را که می خواهید انجام دهید برای مدت زیادی در قلب شما جای گیرد.

چه کاری باید انجام دهید؟ شما کجا هستید؟ چه کسی همراه شماست؟ چه کار می کنید؟ چی می گویید؟

خودتان را تصور کنید که شجاعت و اعتماد به نفس بالایی دارید.

قدرت آن لحظه را احساس کنید، آن را حفظ کنید، در یادتان نگه دارید و مالک آن شوید. اکنون آماده باشید که از آن استفاده کنید.


  1. ریسک کنید و آن را به خطر بیاندازید.

اولین باری را به یاد می ‌آورم که برای سخنرانی در یک کنفرانس مهم به روی صحنه رفتم، آنقدر دستپاچه بودم که احساس تهوع داشتم. اما بعد نفس عمیقی کشیدم و بر ماموریتی که من را به آن نقطه رسانده بود متمرکز شدم. در عرض چند لحظه، ترسم از بین رفته بود و وقتی کارم تمام شد، در عجب بودم که چرا تا به حال به خودم شک کرده بودم.

همه ما در زندگی لحظاتی را تجربه می کنیم که نیاز است از پوسته امنیت خود خارج شده و ریسک کنیم، این لحظات به شجاعت خیلی زیادی نیاز دارد.

با این حال اغلب شما خودتان را “خارج از آن” قرار می دهید (خارج شدن از پوسته امنیت خود و جسارت به خرج دادن، می‌ تواند به شما کمک کند تا درهای جدید رابه سویتان باز شود، استعداد خود را امتحان کنید یا فکر خود را توسعه دهید.)

هرچه زودتر به آن اعتماد کنید، خوش شانس خواهید بود. هرچند که این موضوع اصلا شانسی نیست.

با جسارت کافی برای یک قدم در مسیری که الهام ‌بخش شما می ‌شود ، یک سیگنال به خود و جهان ارسال می ‌کنید که در مورد ایجاد آینده‌ ای که متفاوت تر و بهتر از گذشته شماست، جدی هستید.


  1. آن را بسازيد: آموزش شجاعت

برای مثال اگر مدتی است که وزنه ای بلند نکرده اید، ممکن است در ابتدا بلند کردن یک وزنه 2.5 کیلوگرمی کمی برایتان سخت باشد، اما اگر هر روز تمرین کنید، با گذشت زمان این بلند کردن این وزنه برایتان بسیار راحت و روتین خواهد بود و پس از آن به دنبال بلند کردن وزنه های بیشتری هستید.

این موضوع در مورد شجاعت هم صادق است: شجاعت هم مثل یک ماهیچه است. اگر به تمرین ادامه دهید، تمرین کنید و اجازه ندهید ناراحتی شما را بترساند، در طول زمان اقدامات اولیه شجاعت کم ‌تر ترسناک به نظر می رسند و شجاع تر از قبل عمل خواهید کرد.

من از آن زمان که این مزرعه کوچک را در مناطق روستایی استرالیای غربی رها کرده ‌ام و منطقه راحتی خود را ترک کرده‌ ام ، یاد گرفته‌ ام که هر بار که در حضور ترس اقدام ‌کنید، قدرت تان تقویت خواهد شد.

پس ترس خود را احساس کنید ، اما شجاع باشید و اقدام کنید. چیزی که بیشتر از همه شما می ‌خواهید این است که بر روی آن مسلط شوید.


20 دیدگاه

  1. عبداله

    از سکوت و اندیشه درونی کمک بگیرید و روانشناسی بخوانید و راه های مقابله با افراد گوناگون را یاد بگیرید

  2. sad[king

    من از هیچی نمی ترسم دعوایی نیستم ولی همه میگن ترسو هستی
    یعنی چه حالا اصن از دعوا خوشم نمیاد وقتی هم دعوام میشه میخندم اصن دعوا می‌بینم خنده ام میگیره رشته ورزشی مم بوکس فوتبال هس

  3. یسنا

    من از همه‌چی می‌ترسم از تنهایی از حیواناتی مثله سوسک موش یا … نمی‌تونم نترس باشم از دعوا هم خیلی می‌ترسم نمی‌تونم از خودم دفاع کنم لطفا کمکم کنید

  4. Parsa

    من پارسا هستم رشته ورزشی من ووشو ساندا هست. ولی در مسابقه استرس و در دعوا میترسم نمیدونم چرا اصلا دست خودم نیس لطفا کمک کنید.

  5. Polies

    من از هیچی نمیترسم تنها ترسم از خداس نه کشته شدن ترسی دارم ونه از کشته شدن فرد دیگه ای بدست خودم من از ده ساگی وارد رشته بوکس شدم هم ضربه دیدم هم ضربه زدم والانی که۲۰ سالم کشتنه انسان برام ساده ترینه کاره من توزندگیم از هیچی نترسیدم ونمی ترسم وسلام نامه تمام

  6. ناشناس

    من از هیچی نمیترسم تنها ترسم از خداس نه کشته شدن ترسی دارم ونه از کشته شدن فرد دیگه ای بدست خودم من از ده ساگی وارد رشته بوکس شدم هم ضربه دیدم هم ضربه زدم والانی که۲۰ سالم کشتنه انسان برام ساده ترینه کاره من توزندگیم از هیچی نترسیدم ونمی ترسم وسلام نامه تمام

  7. ترجیح میدم نگم

    سلام تورو جون مادرتون کمک کنید دیگه خسته شدم واقعا دیگه خسته شدم خیلی از دعوا میترسم یک ماه قبل دوستم از ترسم سو استفاده کرد خفتم کرد کتکم زد جلو همه حتی خانوادم مسخره شدم از اون موقع چند بار به فکر خودکشی افتادم نتونستم
    تو رو به قرآن کمکم کنید دیگه نمیکشم نمیخوام ترسو باشم
    حتی از ترسم نمیتونم برم بیرون فقط با خودم فکر میکنم اگه برم بیرون همه می‌ریزن تو سرم نمیتونم برم بیرون کلا جلو همه سوژه ی مسخره شدم
    تورو جون مادرتون کمک کنید

  8. امیر عزیزی

    سلام دوستان

    دوستان من دو سه ماهی هست که میرم بسیج .

    بسیج از خونه ما با پای پیاده ت40 دقیق راهه .

    من هر بار که شب برمی‌گردم به خونه همش احساس دلهره دارم خواهشمندم کمکم کنید که این ترسمو از بین ببرم

  9. Amir

    واقعا مقاله فوق العاده ایی بود، از صد تا پزشک هم عالی تر بود. حتما همه نکات رو با دقت بخونید. من مدتیه از چیزی میترسم خیلی زیادم میترسم، ولی سعی می‌کردم فراموشش کنم. تا اینکه یکی از این موارد نوشته بودش که سعی کنید ترستون رو بگید و اعتراف کنید که می‌ترسید. من چند بار در مدت یک دقیقه این کارو انجام دادم و با ترسم روبرو شدم. واقعا آرومم کرد

  10. kazem

    ترس برادر مرگ است .

  11. حسین

    سلام من از هیچی نمی ترسم جز تنهایی در خانه

  12. علی‌اکبر

    سلام من‌ علی اکبر هستم‌
    له نظر‌ من‌ هر‌ کسی‌ با‌ خدا‌ باشه‌ از‌ هیچی نمیترسه

  13. مهدی

    نوید برو بوکس..شکور توهم برو کلاس پیانو

  14. محمد

    توروخدا کمکم کنید من از معلول شدن تو دعوا بشدت می ترسم

    وه همیشه برایم دعوا ودرگیری بوجود می اید
    خواهشا کمکم کنید

  15. ساسان

    سلام و عرض ادب.
    این مطلب بصورت تصادفی به چشمم خورد و مطالعه اش کردم.
    واقعا تشکر میکنم از راهنمایی شما.
    دوستان این مطلب باید به دقت خوانده بشه تا متوجه دقیق منظور بشیم. کل مطلب رو 3بار خوندم و انگار اندازه یه دنیا از دکتر ها مشاوره گرفتم.
    میشه شجاعت مثل یه ماهیچه هست که باید کم کم پرورشش بدیم.
    واقعا زیبا مثال زده بود

  16. ناشناس

    تو بچگی مورد تعرض جنسی قرار گرفتم

    تونستم فراموشش کنم

    ولی همین چند روز پیش دوباره برام اتفاق افتاد …

    فقط برای چند لحظه بود

    ولی از اون روز میترسم حتی تا دم در خونمون تنهایی برم

    همش فکر میکنم یکی پیدا میشه و بهم تجاوز میکنه …

    نمیدونم چطوری باهاش مقابله کنم

  17. نوید

    سلام دوستان من از دعوا کردن میترسم و خفت شدم
    خواهشا هرکی میتونه بهم کمک کنه نترس بشم بیا بهم پیام بده . خیلی ممنون

  18. فربد

    برادر من سعی کن دعوایی نباشی و زیاد دعوا نکنی به دلیل اینکه اخر خدایی نکرده یکی رو ناکام میکنی سعی کن خشمت رو بیاری پایین

  19. شکور

    سلام
    توروخدا کمک کمکم کنید
    من انسان خیلی خیلی نترسی هستم مثلا تو خیابان ۱۰ نفر بیان با چاقو برام مهم نیست تا الان یه ۱۰ باری بستری شدم تنها چیزی که ازش میترسم اینه یکی با تیر تو سرم شلیک کنه
    مادرم میگه اخرش خودتو میکشی خواهشا کمک کنید

    • شکور

      اهل کجایی

نظر خود را بیان کنید