شوخی کردن بد نیست و شاید بتوان مزایای زیادی برای آن لیست کرد اما زمانی که شوخی از کنترل خارج شود و به مرز تمسخر برسد ممکن است تبعات نامناسبی داشته باشد.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ شما چگونه حس شوخطبعیتان را به کار میبرید؟ شیوه شما در شوخی کردن چیست؟ آیا آدم بذلهگویی هستید یا اینکه آدمها را دست میاندازید و به آنها میخندید؟ طرز شوخی کردن با شیوه ارتباط برقرار کردن با دیگران همبستگی بالایی دارد.
ثابت شده است که شوخطبعان و بذلهگویان افرادی شاد و خوشبین هستند و اعتماد به نفس بالا و دید مثبتی به زندگی دارند. دکتر رُد مارتین، روانشناس دانشگاه اونتاریوی غربی، بررسیهایی روی روشهای شوخی کردن افراد انجام داده است.
این روانشناس معتقد است که بامزه بودن لزوماً شاخصی برای مهارتهای اجتماعی قوی و سلامتی و بهزیستی روانی نیست. تحقیقات او نشان میدهد که حتی ممکن است این ویژگی نشانه کاستیهایی در شخصیت افراد باشد.
میتوان گفت که شوخطبعی همانند شمشیری دولبه است: هم میتواند باعث بهتر شدن یک رابطه شود و به کنار آمدن با مسائل زندگی کمک کند، طوری که بتوانیم در شرایط سخت و ناگوار به اصطلاح حریف زندگی شویم، هم میتواند ویرانگر و تحلیل برنده عزت نفس آدمها باشد و دشمنی دیگران را برانگیزد.
طنز و شوخطبعی گونهای برقراری ارتباط است، مانند صحبت کردن، که همه ما به صورتهای گوناگون آن را به کار میبریم، گاهی برای افزایش ارتباطات اجتماعی و گاهی برای انطباق بهتر خود با محیطی که در آن هستیم یا برای دادن پاسخهای مناسبتر به محرکهای محیطی.
کارمندی که از محیط اداره چندان راضی نیست ممکن است محیط اداره را با دست انداختن مخفیانه رئیس برای خود قابل تحملتر کند. اگرچه این حس بالقوه اجتماعی است، کسانی هستند که از حس طنزشان برای تحقیر خود استفاده میکنند. خودشان را مسخره میکنند تا دیگران لذت ببرند.
گرایش خصمانهشان را نسبت به دیگران همچنان حفظ میکنند، حتی در تنهایی. اما کسانی هم هستند که قادرند دیدگاهشان را نسبت به جهان با بردباری سرگرمکنندهای همراه کنند. آنها اغلب قادرند خودشان را به خاطر قصورهایشان ببخشند.
نوع دیگری از حس بامزگی و طناز بودن شوخطبعی «سرکوبکننده» است که به صورت پرخاشگرانه جلوه میکند که با انتقاد کردن، دستکاری افکار دیگران و دست انداختن و استهزای آنها نشان داده میشود.
این انتقادها خندهدار اما بیرحمانه است. تعریف کردن داستانهای خجالتآور اما بامزه از یکی از دوستانمان برای افراد دیگر باعث میشود دوستمان بد جلوه کند، در حالی که ما به خاطر حس شوخطبعیمان و اینکه باعث خنده و نشاط دوستان دیگرمان شدهایم همچنان خوب به نظر میرسیم.
در این موارد وقتی با چنین افرادی به مقابله میپردازیم، آنها از حربه «فقط شوخی کردم» استفاده میکنند که به آنها اجازه میدهد از مسئولیتپذیری در برابر گفتههایشان اجتناب کنند. دکتر مارتین دریافت که در مورد افرادی از این دست نمیتوان فقط با تکیه بر حس شوخطبعیشان معتقد بود که افرادی سازگار و با بهزیستی بالا هستند.
این دسته شوخیها نشان میدهد که فرد در روابط شخصیاش «باجگیری» میکند. موردی خاص را در فردی هدف قرار میدهند و به اصطلاح مدام به آن بند میکنند.
نوع دیگر شامل افرادی میشود که دوست دارند دور و برشان پر از سرگرمی و شوخی باشد. آنها لطیفههای بامزه تعریف میکنند و خلق و خوی مثبت دارند. واقعبین و مهرباناند و در کاهش دادن تنش بسیار ماهر.
در حقیقت آنها «شوخطبعی محدود» را در پیش میگیرند و در بامزگیهایشان به هر چیزی متوسل نمیشوند. قادرند بخندند و بخندانند، حتی با وجود اشتباهاتشان.
نمونه دیگر«شوخطبعی منزجرکننده» است. در این نمونه شما برای سرگرمی دیگران آماج شوخی و خنده قرار میگیرید، آن هم اغلب به واسطه افرادی که علاقه دارند خودشیرینی کنند تا ارضا شوند.
شما شاید ابتدا خوشتان بیاید که مورد توجه دیگران قرار دارید، اما کمکم احساس میکنید که عزت نفستان ساییده میشود و گاهی هم مضطرب و افسرده میشوید. در حقیقت مثل تفنگی که برعکس عمل کند، این شوخطبعی باعث ناراحتی شما میشود.
مورد بعدی افرادیاند که به زندگی میخندند. ما اغلب آنها را تحسین میکنیم با این عنوان که «او خیلی چیزها را جدی نمیگیرد.» در حقیقت این نوع طنز جزء خلق و خوی آنهاست. برای آنها شوخطبعی فراتر از اینکه یک شیوه ارتباط و مباحثه باشد مانند منشوری است که رنگهای جهان را شادتر و جذابتر منعکس میکند.
افراد با این نگرش حس طنزشان را برای مقابله با چالشها گسترش میدهند. دانشآموزانی که زندگی سالم را همراه با طنز و شوخی میکنند عملکرد بهتری دارند. وقتی از چیزی ناراحت باشیم، مدتی طولانی در این حالت باقی نمیمانیم.
دکتر مارتین این مسئله را «شوخطبعی خودافزا» مینامد، چون در این صورت شما احتیاج ندارید که دیگران شما را سرگرم کنند و اگر مورد رنجشآور و عجیب و غریبی پیش آمد، شما کاملا قادر خواهید بود به شیوه خودتان به آن بخندید.