چگونه بدون احساس گناه نه بگوییم؟

مهارت نه گفتن را بیاموزید

قدرت نه گفتن

حتی یک بچه دو ساله هم می‌داند که قوی‌ترین کلمه در دنیا ” نه ” است ! بچه ها عاشق ” نه” گفتن هستند و دلیل خوبی هم برای آن دارند.

با ” نه ” گفتن از آنچه که هستند دفاع می‌کنند. وقتی که یک کودک متولد می‌شود ، نمی‌داند که با اطرافیانش متفاوت است ، با رشد شگفت انگیز آگاهیش در سال‌های اول زندگی ،کم کم می‌فهمد که با تکیه بر افکار و احساسات و خواسته‌هایش ،موجودی متفاوت از سایرین است.

به همین دلیل یک کودک دو ساله گاهی حتی برای چیزی که واقعا آن‌را می‌خواهد هم ” نه ” می‌گوید ؛ فقط به این دلیل که قدرت ” نه ” گفتن را دارد !

با گذشت زمان که بزرگ‌تر می‌شویم ،لذت ” نه ” گفتن را از دست می‌دهیم و ” نه ” گفتن تبدیل به چیزی می‌شود که به‌خاطرش احساس گناه می‌کنیم.نمی‌خواهیم کسی را برنجانیم و ناراحت کنیم بنابراین با کسانی ملاقات می‌کنیم که دوست نداریم ، داوطلب انجام کاری می‌شویم با اینکه فرصتش را نداریم ، مسئولیت چیزی را قبول می‌کنیم که نباید و در نهایت دیگران را به قیمت احترام نگذاشتن به خودمان راضی و خوشحال می‌کنیم.

چیزی که به آن ” قدرت نه گفتن “ می‌گوییم لزوما به این معنی نیست که مستقیما به دیگران ” نه ” بگوییم بلکه این مهم است که عادت کنیم چیزهایی را که برای‌مان مهم نیست و ارزشی ندارد به حال خودش رها کنیم.

در اینجا به پنج روش برای آن‌که بتوانید مالک ” نه ” تان باشید و به احساسات ناخوشایندتان غلبه کنید اشاره می‌کنیم :


1. بفهمید که واقعا به چیزی ” بله ” میگویید

طبق قانون عکس العمل ، بیشتر جاهایی که ” نه ” می‌گویید در حقیقت به چیزهایی که به نفع شماست ” بله ” می‌گویید. وقتی پیشنهاد انجام کاری را رد می‌کنید ، به چیزهای دیگری ” بله ” می‌گویید : داشتن وقت بیشتر برای نوشتن ، بیشتر با بچه‌ها بودن ، تعادل بهتر میان کار و زندگی ، …اگر به این حقیقت برسید بیشتر احساس راحتی خواهید کرد و ” نه ” گفتن‌تان تقویت خواهد شد.


2. بفهمید که ” قضاوت ” با ” درک و تشخیص ” فرق دارد

اگر حس می‌کنید که با ” نه ” گفتن آدم بدی می‌شوید ( مخصوصا اگر در رابطه با کسی باشد که به شما احترام نمی‌گذارد) پس تفاوت “قضاوت کردن ” و ” تشخیص دادن ” را ابدا نمی‌دانید. قضاوت ، دیگرمحور است ؛ بعبارتی دیگر این را می‌رساند که چیزی در مورد شخص دیگری نادرست است.اما درک و تشخیص ، خود محور است ؛ وقتی می‌گویید ” دیگر این را در زندگیم نمی‌خواهم ” محورش خودتان و واقعیت خودتان است.


3. دربرابر نیاز به توجیه و تفسیر و دفاع ایستادگی کنید

باورکنید که در گفتن ” نه ” نیرویی جادویی نهفته است ، با ” نه ” گفتن به دنیا اعلام می‌کنیم که مالک آنچه برای‌مان مهم است هستیم و قادریم از آن دفاع کنیم حتی اگر ناخوشایند باشد.

هرچند با توجیه و دفاع کردن و بهانه آوردن از قدرت ” نه ” مان کم می‌شود اما ممکن است کمی بیشتر احساس راحتی کنیم و این پیام را در خود دارد که نسبت به حد و مرزهایی که برای‌مان گذاشته شده احساس بد و ناخوشایندی داریم.

اگر کسی از شما بابت ” نه ” گفتن‌تان توضیح خواست ، سعی کنید این جمله را نگویید که : ” نه ، چون ….” ؛ تمام آن چیزی که نیاز دارید همین جمله است : ” نه ، متشکرم ” .


4. به یاد داشته باشید که ضعف در ” نه ” گفتن ، رنجش و ناخشنودی در بر دارد

وقتی واقعا دل‌مان می‌خواهد ” نه ” بگوییم ولی ” بله” می‌گوییم ، خودمان و دیگری را در معرض نارضایتی و آزردگی قرار می‌دهیم.

شاید موافقت کردن با چیزی که نمی‌خواهیم در همان لحظه حس خوب و خوشی داشته باشد و دلیلش این است که اغلب نمی‌دانیم یک رنجش زهرآگین چطور می‌تواند به فرد احساس تباهی بدهد.

وقتی این حس بد شروع شد ، رنجش و ناراحتی عمیق‌تر و شدیدتر می‌شود تا زمانی که تبدیل به آتشفشان شود.پس خیلی به نفع خودمان و دیگران است پیش ازآن‌که خود و دیگران را قربانی خشم و نارضایتی کنیم ، حد و حدودمان را تعیین نماییم.


5. از خودتان بپرسید ، ” چرا من ذهنیتی ترسو دارم ؟ “

معمولا وقتی از ” نه ” گفتن می‌ترسیم دلیلش این است که عواقب خوبی در پی نداشته باشد.این ترس تنها تائیدی بر یک باور وراثتی است .

ما در دنیای بزرگ و شلوغی زندگی می‌کنیم ،اگر چیزهایی که در برابرتان است دیگر به‌دردتان نمی‌خورد و در حد شما نیست باید بتوانید رهایش کنید تا چیزهایی که می‌خواهید و به نفع‌تان است در مسیرتان قرار بگیرد.


1 دیدگاه

  1. فریماه

    دقیقا ممنون از مطلب مفبد.

نظر خود را بیان کنید