آیا شک رابطه‌تان را خراب می‌کند؟ هر روز گزارشاتی در کانال‌های مختلف تلویزیون و روزنامه‌ها درمورد ازدواج‌هایی که با مشکل شک و سوءظن همراهند می‌شنوید و می‌خوانید. گاهی‌اوقات بیماری شکاکی آنقدر حاد میشود که فرد شکاک تا مرز کشتن همسر خود نیز پیش می‌رود. مطمئناً شما هم مردان و زنان شکاک زیادی را در اطراف خود دیده‌اید.
هر چقدر هم که با این آدم‌ها بحث کنید، مخالفت کنید یا متقاعدشان کنید که شک‌هایشان بی‌اساس است، اکثر مواقع بی‌فایده است. خیلی روابط و ازدواج‌ها را می‌بینید که با این شک‌ها از بین رفته است.
چند وقت پیش داستان زندگی مردی را برایمان فرستاده بودند که با ضربات چاقو همسرش را کشته بود چون تصور می‌کرد که با همسایه‌شان رابطه دارد. او سوءظن داشت که بچه‌هایش از او نیستند و به همین دلیل همه آنها را برای آزمایش DNA فرستاده بود. آزمایش هم راضیش نکرده بود و به همین دلیل فردی را استخدام کرده بود که جاسوسی همسرش را بکند.
حتی بعد از اینکه جاسوس به او گزارش داد که همه سوءظن‌هایش بی‌اساس است، باز هم دست از سر زن برنمی‌داشت و مدام درمورد عاشقی که وجود نداشت از او سوال می‌کرد. و یک روز همسرش را به قتل رساند و سه فرزندش را بی‌مادر کرد.
یکی از همکاران سابقم هم قربانی سوءظن بود. او مدیر بانکی بود که من در آن کار میکردم و بیشتر وقت‌ها تا دیروقت در بانک می‌ماند و کار می‌کرد. او فردی پرتلاش و قابل‌اعتماد بود. با اکثر ما هم خیلی دوستانه و صمیمی رفتار می‌کرد. فشارهای کاری او و دیر برگشتن‌هایش به خانه کم‌کم زنش را شکاک کرده بود. هر روز با او دعوا داشت و او را به خیانت متهم می‌کرد. بااینکه او به همسرش اطمینان میداد که پای هیچ‌کسی در میان نیست اما او باور نمی‌کرد.
یک روز چنان صحنه‌ای جلوی بانک برای او درست کرد که آبروی همکارمان را برد و برای او مایه خجالت شد. سه ماه بعد از آن اتفاق، همکارمان زنش را طلاق داد. این مدت را هم فقط به خاطر بچه‌هایش شک‌ها و بی‌احترامی‌های همسرش را تحمل می‌کرد. اما وقتی همه چیز برایش غیرقابل‌تحمل شده بود، تصمیم گرفت که دیگر به همه چیز خاتمه دهد.
اینجا نکاتی را برایتان مطرح می‌کنیم که کمکتان می‌کند با همسر شکاک خود کنار بیایید.
شما هم به همسرتان شک دارید؟ دوست دارید بدانید چطور با این شک‌ها کنار بیایید؟
چه چیز باعث شکاک شدن یک فرد میشود؟ چطور می‌توان با همسر شکاک زندگی کرد؟ آیا شکاک بودن قابل درمان است؟
شکاک بودن میتواند دلایل زیادی داشته باشد مثل حس عدم امنیت، مالکیت، سوءتفاهم، نداشتن اعتماد و حسادت. وقتی کسی همیشه دنبالتان باشد، زندگی به یک کابوس تبدیل میشود. تصور کنید که چقدر میتواند ناراحت‌کننده باشد وقتی همسرتان همه تماس‌های تلفنی، پیام‌ها و ایمیل‌های شما را برای اثبات بی‌وفایی و خیانت شما چک کند، مخصوصاً وقتی هیچ کار خطایی نکرده باشید. دفاع کردن از خود در چنین موقعیت‌هایی هم بی‌فایده است. باید ابتدا به همسرتان کمک کنید دلیل شک خود را پیدا کند و به او کمک کنید با آن کنار بیاید.
خیانت در ازدواج این روزها شایع شده است. اما این به آن معنی نیست که همه زن و شوهرها به همسرشان خیانت می‌کنند. این مسئله بسیار حساس است و باید با توجه و دقت با آن برخورد شود. فقط به این دلیل که شوهرتان دیر به خانه برمی‌گردد یا زمان زیادی را خارج از منزل سپری می‌کند، دلیل بر این نیست که مشغول خیانت است! پس بدون سند و مدرک درست، نتیجه‌گیری نکنید. بنشینید و روی یک تکه کاغذ بنویسید که چرا فکر می‌کنید همسرتان خیانت می‌کند.
خودتان را بعنوان یک قاضی عادل در نظر بگیرید و به مواردی که نوشته شده نگاه کنید. اگر متقاعدتان نکرد که همسرتان گناهکار است، پس احتمال دارد که خطایی مرتکب نشده باشد. اما اگر هنوز قانع نشدید، باید برای جمع کردن مدارک بیشتر وارد عمل شود.
مثلاً وجود یک تار مو روی پیرهن شوهرتان به این معنی نیست که با زن دیگری همخوابگی می‌کند. ممکن است وقتی یکی از اقوام او را بغل کرده بود، تار مو روی لباسش افتاده باشد. این اتفاق ممکن است دلایل زیادی داشته باشد و قضاوت درمورد کسی بدون تحلیل موقعیت کار اشتباهی است. برای آرام کردن فکرتان میتوانید مستقیماً از همسرتان سوال کنید.
اگر دلیل و توضیحی که به شما ارائه کرد، قانع‌کننده بود، مسئله را همان جا تمام کنید. اما اگر هنوز شک داشتید، خودتان موضوع را بررسی کنید تا واقعیت را کشف کنید. بعد از اینکه مدارک محکم در دست داشتید، با همسرتان برخورد کنید.
کار اشتباهی است که درمورد شکتان به همسرتان با همه حرف بزنید. موضوع را پیش خودتان نگه دارید. مشکلات بین زوج‌ها باید بین خودشان بماند و نفر سومی نباید وارد موضوع شود. اگر لازم می‌بینید که با کسی مشورت کنید، فرد مناسب را پیدا کنید که بتواند توصیه‌های مفید و عاقلانه به شما بدهد. اگر دلیل و مدرکتان برای هیچکس به غیر از خودتان قانع‌کننده نبود، احتمال دارد که از یک بیماری روانی شک و سوءظن رنج می‌برید و نیاز به کمک متخصص دارید.
تاثیرات شک و سوءظن در روابط
چه بلایی سر همسر شکاک می‌آید؟ شک و سوءظن چه تاثیراتی میتواند بگذارد که فرای کنترل ماست؟
اگر سوءظن به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود، میتواند مشکل‌ساز شود. فرد شکاک معمولاً احساس ناامنی می‌کند و بدترین چیزها را درمورد همسرش تجسم می‌کند. حتی یک اتفاق ساده مثل برنداشتن تلفن توسط همسرش میتواند زندگی فرد شکاک و همچنین همسر و بقیه اطرافیانش را جهنم کند. افراد شکاک آرامش روحی و روانی را از خود و دیگران سلب می‌کنند.
گاهی اوقات سوءظن به خیانت درست به اندازه همان خیانت میتواند به رابطه آسیب بزند. اگر شک‌ها نادرست باشند، همسر فرد شکاک حالت دفاعی گرفته و او را سرزنش خواهد کرد. گاهی‌اوقات حتی ممکن است وسوسه شود که واقعاً خیانت کند.
افراد شکاک افرادی شدیداً متزلزل هستند که احساس ناامنی می‌کنند و حتی ممکن است تا جای پیش بروند که دست به کشتن همسرشان بزنند. حتی ممکن است بخاطر حس عدم امنیت و اطمینانشان خودکشی کنند. به همین دلیل اگر فکر می‌کنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شک‌هایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید.
به نظرتان چیزی ناگفته مانده است؟ حرف‌هایتان را در قسمت نظرات با ما و دیگر خوانندگان درمیان بگذارید.
علت گریه و افسردگی زنان بعد از رابطه و سردی پس از رابطه چیست؟
چگونه بفهمیم شوهرمان دروغ میگوید؟
چگونه قوای جنسیمان را تقویت کنیم؟
متعهد بودن در عشق چیست؟
28 دیدگاه
سلام.دوستان خیلیامون هم درددیم منم همسرم شکاک خیلی زیاد همش تو کنترلم هرجا میرم.با این که مردم نمیتونم حای یه شب با دوستام شب نشینی داشته باشیم یا جایی بریم.
حتی 5 ساله که ازدواج کردیم خونه ی فامیل هم نمیتونم برم که بعدش هزارتا تهمت و نیش زبون نشنوم.
ولی دوستان من به قدری توسط خانومم بهم شک عصبی وارد شده که تو سن 25 سالگی مشکل قلبی پیدا کردم کاملا استرسی شدم خابم به کل بهم ریخته یه حالت خیلی بدی.
و واقعا دوسش دارم شدیدا.ولی هرجوری شده باید این ماجرارو تموم کنم چون واقعا میترسم دیگه از دستش سکته کنم
ریحان جان
خیانت از نظر شماچیه
گاهی یه رابطه دوستانه با فامیل وگفتن وخندیدن ومعاشرت برای بعضی ها خیانت حساب میشه برای بعضی ها عادیه
خیانت درواقع فقط میتونه یه رابطه جنسی باشه که همه در این مسئله اتفاق نظر دارند
با بی اعتمادی به شوهرت زندگی رو به کام خودت وشوهرت تلخ نکن
عاقبت شکاک بودن وبی اعتمادی بهم خوردن زندگیه
مگر میشه هرلحظه مرد رو کنترل کرد
پس بی اعتمادی فقط زندگیمون رو نابود میکنه
آفتی هست که تا درخت سبز زندگی رو خشک نکنه آروم نمیگیره
بها دادن به بی اعتمادی یه نوع وسواس فکری هست وبرای مقابله با وسواس اول باید فرد وسواسی تمایل به بهبودی داشته باشه وسخت با خودش مبارزه کنه
ازدست هیچ کس دیگه کاری برنمیاد مگر اینکه قربانی این بیماری خطر ناک بشن
یوقتایی هست که دوست داری فقط بمیری،بمیری تا جون نکنی چیزی رو ثابت کنی که اصلا اتفاق نیوفتاده.زنم مخاطب های گوشیم رو هروز چک میکنه مبادا یکی اضاف شده باشه.وقتی یه شماره غریبه بهم زنگ میزنه سریع تو گوشی خودش ثبت میکنه ببینه کیه.خیلی سخته هر لحظه که از خونه میزنی بیرون با تماس و پیام هزار تهمت خیانت بهت بزنه و تو جون بکنی که ثابت کنی اشتباه میکنه.و در آخر هم فحش بده بهت که دروغ میگی.
پیام هاتون رو خوندم.هممون شبیه به هم هستیم.زن گرفتیم بشه مونس و همیار و همدم ولی شد باعث عذاب.خدایا خدایی کن این مشکل بزرگ رو حل کن.الهی کمک کن به من که هیچوقت حتی پامو کج نذاشتم.
سلام دوستان و همدردان گرامی
بنده به مدت 17 سال با همسری زندگی میکنم که تک تک لحظاتم را یا در کنارم بوده یا اگر نبوده به صورت تصویری داشته رصد میکرده و یا من برای اون لحظات باقیمانده داشتم قسم میخوردم که در حال خیانت نبودم ، صبح که از خواب بیدار میشم تا سرویس سراسیمه دنبال من میاد تا ببینه چکار میکنم و داستان شروع میشه تا سر کار با هم هستیم و بعد از آن تماس تصویری تا آخر تایم کاری ، همین تماس های تصویری که در روزانه به صورت دایمی انجام میشه شرایط را برای زندگیم مشکل تر کرده چرا که هر خانمی که از کنارم رد میشه چون نمیتونه تصویر رو کامل ببینه میگه حتما یواشکی چیزی بهم گفتید و خلاصه زندگی به سختی داره سپری میشه و شرایط زمانی غیر قابل تحمل میشه که حتی با بچه هام هم نمیتونم حرف بزنم چون بچه ها رو تحت فشار قرار میده که چی گفتید و معمولا برای اینکه من رو بیشتر تحت کنترل قرار بده و من اعتراضی نتونم داشته باشم از تحت فشار گذاشتن بچه هام استفاده میکنه و شرایط بسیار مزخرفی برای من و بچه ها و حتی خودش فراهم کرده و نقطه سیاه داستان این که این افراد دچار بیماری هستند و همسر من هم چون از کادر پزشکیه تمام بیماری ها رو میشناسه و نه دارو مصرف میکنه و نه میشه پیش روانشناس بردش و این یعنی درمان ناپذیره و همین الان که من این متن رو مینویسم با دوربین مانیتور سیستم رو داره میبینه ، من هر کاری که فکر میکردم درست باشه رو انجام دادم ولی این درمان ناپذیره ، اگر دوستان راه حلی پیدا کرده اند با بقیه عزیزانی که قطعا در شرایط فعلی جامعه و فساد اجتماعی حاکم تعدادشان کم نیست به اشتراک گذاشته و با تهیه هشتکی از امثال ما به عنوان مرد های خانواده اسیب دیده که بخاطر حفظ آبروی مردانه جرات نقل آن را نداریم دفاع کرده و درد آنان را به گوش تمام جامعه برسانند تا شناخت دیگران هم از این موضوع باعث برخورد عادی دیگران با افرادی مثل ما بشود .
دوستان سلام و درود
نظر شما را دیدم ولی اجازه بفرمایید بنده هم چند مورد خدمت شما عرض کنم ، من از صبح که از خواب بیدار میشم برای رفتن به سرویس بهداشتی تو حیاط خانمم دنبالم میاد و داستان شروع میشه و با هم به سر کار میرویم و تماس تصویری شروع میشه تا زمانی که برگردیم و درد این موضوع اینه که همین که تصیر و صدا داره هر موردی که برخورد میکنه باید براش توضیح بدم و گاهی مواقع پیش خودش داستانی میسازه و به شدت پرخاشگر میشه و هر روز دعوا و تهمت و بی احترامی و توهین تا در خونه و تو خونه هم از تو اتاق نمی تونم تکون بخورم ؛همه این موارد رو دارم تحمل میکنم ولی اینکه با پسرام نمیتونم صحبت کنم از همه بد تره چون با هیچکس ارتباطی نداریم و وبچه هام اگر بامن صحبت کنند باید جوابگوی این موضوع باشند که در مورد چی داشتید حرف میزدید الان دیگه خود بچه ها هم حوصله صحبت کردن و تبعات بعدش رو ندارندو الان حدود 15 ساله با این موضوع دست و پنجه نرم میکنم همین الان که دارم این متن رو مینویسم دوربین موبایل داره روی صفحه مبایل سر کارم رو چک میکنه ، تمام روشها رو هم امتحان کردم ولی متاسفانه این بیماری درمان نداره و وضعیت بد اجتماعی هم داره شرایط این بیماری را بدتر میکنه اگر کسی به راه حلی در این مورد رسید حتما به امثال ما اطلاع بده چون من فکر میکنم افرادی که تجربه امثال ما راداشته باشند بسیار زیاد شده اند و نیاز به کمک و همیاری همدیگر داریم ، من که نمیتونم از مبایل استفاده کنم اگر میتونستم هشتکی در مورد مردانی که به این شکل گرفتار شده اند درست میکردم تا صدای این افراد را همه بشنوند و تجربیات را با هم به اشتراک بگذارند.
سلام به هم دردان خودم که با خوندن خط به خط دردهاشون به زور جلوی اشکامو گرفتم ، منم خانومم شکاکه ، هر بار که بیرون بریم به من وصله میزنه ، کافیه که توی محل کارم موبایلم آنتن نده اون روز دیگه روز عذاب منه و من نمیدونم چطور باید بهش بفهمونم که تلفن آنتن نداده و من بی تقصیرم ؛ ای خدا به دردی گرفتار شدم که فقط خودت میتونی حلش کنی از دست من که دیگه هیچ کاری بر نمیاد ، به خاطر بچه هام پای زندگیم موندم و میسوزم و می سازم ، همیشه محبت رو ازش گدایی میکنم در حالیکه واقعا دوسش دارم ، نه باکسی میتونم درد و دل کنم نه میتونم تا عمر دارم این شرایط و تحمل کنم ، خدایا نجاتم بده …
سلام به همه عزیزانی که بخاطر حفظ ابرو و حیثیت اجتماعی خود و خانوادهشان قربانی یک ذهن بیمار شک و سوئ ظن هستند . سرگذشت چند نفر را خواندم کمی تسکین پیدا کردم . خیلی سخته توی سن ۶۵ سالگی دچار چنین مشکل زندگی بشوی . باور کنید نا علاج ترین بیماری جسمی که سرطان است هزار برابر بهتر از این بیماری است . مدت چهار سال است که زنم دچار این بیماری شده و به من میگوید تو زن دیگری داری ، ظرف این مدت به شکل و به هر نحو که به فکرتان می رسد از خودم مایه گذاشتم ولی هر کار میکنم نمیتوانم در مقابل تهمتها و حرفهای ناروایی که به من نسبت میدهد اورا متقاعد کنم . حیران شدم ، نمیدانم چکار کنم . چند جلسه پیش مشاور رفتیم باز هم افاقه نکرد ، نا گفته نماند مشاورین هم نمیخواهند مشکلی را حل کنند و انها هم به فکر کاسبی خودشان هستند که هر جلسه فلان مبلغ را بگیرند . چهار جلسه رفتیم پیش مشاور ، در جلسه پنجم که خودم تنها بودم به مشاور گفتم ، اقای محترم بعد از چهار جلسه حد اقل یک جمله ای به همسر من بگو و یک راهکاری به او نشان بده و حداقل به او بگو به یک پزشک متخصص اعصاب و روان مراجعه کن ، چون وقتی من این حرف را به زنم میگویم او در جوابم میگوید تو میخواهی من را دیوانه قلمداد کنی ، لااقل شما این جمله را بگو ، فقط همش به من میگفت شما در برابر حرفهایش صعه صدر داشته باش . باور کنید ظرف مدت چهار سال گذشته هر لحظه زنگ زده فورا جوابش را دادم ولی سه روز پیش زنم زنگ زده من متوجه صدای گوشی نشدم ، دقیقا پنج دقیقه بعد گوشیم را نگاه کردم و دیدم تماس نا موفق دارم . همان لحظه زنگ زدم به خانمم ، اول که تماس را رد میداد ، بعد از سه بار جواب داده با یک لحن بسیار بد و جالب اینکه پرسیده کجا هستی ، من در نقطه ای که بودم گفتم و جاییکه او بوده با من سی ثانیه فاصله بوده که من فورا خودم را به او رساندم و سوار ماشین شده . پرسیده چرا جواب ندادی ؟ گفتم متوجه صدای زنگ گوشی نشدم و الان چه اتفاقی افتاده ؟ در جوابم میگوید ، نه ، تو الان در خانه اون زنت بودی و مشغول سکس هم بودی . در جوابش میگویم ای بی انصاف من چطور میتوانم ظرف پنج دقیقه از بغل اون زن بلند شوم و لباس بپوشم و خودم را اینجا برسانم . جوابهایی میدهد که تمام وجودم مثل یک تیکه اتش میشود . باور کنید نمیدانم چکار کنم . صبحها تا ساعت ده صبح از خانه بیرون نمی روم و درست ساعت دوازده دو باره توی خانه هستم تا ساعت شش عصر ، شش عصر بیرون میروم تا ساعت حدودا نه شب و در این فاصله چندین بار زنگ میزند و میپرسد کجایی ، حتی مدتی به صورت تصویری از مکانیکه بودم جوابش را میدادم ، باز هم حرفهایی میزند که اگر صد شلاق به من بزنند خیلی بهترم است تا شنیدن این تهمتهای ناروا . واقعا مستاصل شدم . شما را بخدا اگر میتوانید راهنماییم کنید . توی سن ۶۵ سالگی حیران شدم . عسکری هستم از زرند کرمان
پسری هستم ۲۷ ساله تازه نامزد کردم
همسرم خیلی شکاکه روزی دو سه بار گوشیمو چک میکنه
اگه جایی بریم همش حواسش ب منه ک کجا رو نگاه میکنم
هر کی زنگ میزنه میگه کی بود چی گفت
واقعا و قلبا دوسشدارم
ولی جوری شده ک هفته ای یکبار سر این ماجرا جر و بحثمون میشه و رومون ب رو هم واشده و تو لحظه بهم فحش دادیم
خیلی واسم سخته جدا شدن از کسی که واقعا دوسشدارم
ولی فکرشو ک میکنم آینده هم قرار باشه همین باشه افکارمو بهم میریزه
زن من انقدر شکاک بود که در آخر برام پاپوش درست کرد به کارگردانی خودش و برادراش
در آخر طلاقش دادم
چون خریت خودش خیریتی شد برای من و فرزندم که نجات پیدا کنیم…
آدم شکاک مریض هیچ وقت برای تغییر کسی دم از عشق نزنید همش تبدیل به نفرت میشه…
زن من چون خودش از درون خراب بود فکر کرد منم خرابم و در آخر روسیاهیش موند برای خودشون….
جوونیم به باد دادم برای کسی که هم شکاک بود خم خیانت کار
حتمن کاری کردی ک شکاک شده
یعنی شکاکی جهمنمه
مخصوصا که نمیتونی ازخودت دفاع کنی
من خودم شکاک بودم اما بعدازهرشکاکی سرخروده میشدم
وراهکارم اینه که طرف نهایت تلاشش کنه که نقطه ابهام آوری ایجادنکنه
اما حالا زنم شکاک شده
و دیونه ام کرده
اگه فکرحیلی چیزا رو نمیکردم
خودم را میکشتم
شوهرم قبلا بهم خیانت کرده،ولی خیلی پشیمون بود منم چون خیلی دوستش دارم بخشیدمش
ولی دیگه اعتماد سابق رو ندارم،زندگیمون عادیه چیزی هم بهش نمی گم گوشیش رو هم چک نمیکنم مجردی با دوستانش هم می ره مسافرت و …
از شکام چیزی بهش نمی گم که ناراحت نشه و یه وقت بهش تهمت نزده باشم چون ناراحتی اونو هم نمیتونم تحمل کنم ولی این وسط همه شکام رو میریزم تو خودم از درون داغونم حس میکنم مریض شدم دلم میخواد همه روابط و کاراش رو برام تعریف کنه ولی میگم یه زن و شوهر عادی که این کارا رو نمیکنن ،بهش اعتماد ندارم فقط چون عاشقشم باهاش موندم
فک میکنم ذهنم مریضه،شاید باید دارو مصرف کنم
قبل از خیانت اینطور نبودم یه زن با ذهن سالم بودم
زنم شکاکه زندگی برام جهنم شده اگه بچه نداشتم الان ازدستش خلاص شده بودم خدالعنتش کنه
سلام نظرات و درد دلهاي دوستان مخصوصا احمد اقا رو خوندم من ١٧سال با شوهر شكاكم زندگي كردم وجرات نداشتم سرم بلند كنم هر كس ميومد خونمون بعدش درگيري بود هر جا ميرفتيم دعوا ميشد و قهر ميكرد پاي تمام فاميل بريده شد وقتي از فاميل بريديم رسيد به همسايه چرا اون مياد تو حياطش چرا اين تو كوچست منو با بي شرمي در خونه همسايه برد كه چرا پسر همسايه مياد تو حياطش حتما بخاطر توست خيلي زجر كشيدم تا بالاخره ازش جدا شدم حدود يكسال و نيمه كه با دو فرزندم تنها زندگي ميكنم الان اگه چه سختي ميكشم فشار زندگي و مشكلات زيادي دارم اما ازته دل خوشحالم و خدا رو شاكرم كه نجاتم دادو ارامش به زندگي من و بچه هام برگشت
من فکر میکنم هر عاقل عاشق واقعی باید بپذیرد که بجای هر نگرانی و تشویش خاطر سعی کند انجام اموری را که باعث شک و تردید در طرف مقابلتان میشود را ترک نموده تا با اثبات عشق واقعی خود (بجای لجبازی) زندگی با محبت و گرمی را برای همدیگر رقم بزند مخصوصا اگر ثمره زندگیشان وجود یک یا چند فرزند باشد تا امنیت روحی روانی و شادابی انان را فراهم نماید برای قوام و خوشبختی در زندگی باید از خود شروع کنید و از خود گذشتگی داشته باشید لطفا قبل از اقدام کمی فکر کنید ارزشش را دارد
داداش یا مجردی یا درد شکاکی رو نچشیدی که از عاشقی و گل و بلبل حرف میزنی!!!
به جایی میرسی که عاشقی دیگه معنایی نداره و حاضری یه زندگی روزمره خیلی معمولی داشته باشی که اونم ازت سلب میکنن. اصلا حق زندگی نداری!!!
الکی راه حل برا مردم پیشنهاد نکنید اتفاقا توصیه کنید اگه حین نامزدی متوجه شکاکیت طرف شدید نامزدی رو به هم بزنید تا بچه ای در میان نیست بعدنا طلاق عوارض وحشتناک خواهد داشت
نامزدم خیلی شکاکه بهم اعتماد نداره چیکار کنم
ولش کن عقدو به هم بزن
تا دیر نشده کاتش کن
من زنم شکاکه بیچارم کرده!! 24ساعته بهش چسبیدم اما فقط کافیه جواب سلام دختر عمو خاله دایی یا عمه خودم یا خودش بدم. کافیه ناخودآگاه تو پیاده رو سرم بیارم بالا از بدشانسیم یه خانم اون لحظه رد بشه دیگه باید یه ماه دلیل بیارم که به پیر به پیغمبر داری اشتباه میکنی. بخدا اگه کوچکترین شکی به خودم داشته باشم و کوچکترین لغزشی ازم سر زده هر حرفی بزنه بهش حق میدم. بعضی وقتا میگم واقعا حقشه بهش خیانت کنم که منم حقم باشه این حرفارو بشنوم ولی باز میگم خدارو خوش نمیاد آدمی که ناموس داره دنبال ناموس مردم بره. واقعا زندگی رو برام کرده زهر مار ولی از ترس آبروم مجبورم سکوت کنم و دم نزنم. ای خداااااااااااا این جواب کدوم گناه منه؟!!!!!! واقعا این حق من نیست که شبانه روز آرامش روانیم گرفته بشه!! ای خدا خودت خلاصم کن!!! به ولله حاضرم بمیرم راحت بشم ای کاش خودکشی گناه کبیره و نابخشودنی نبود! سفارش دادم یه عینک تخته ای برام بسازن که دیگه چیزی نبینم تو پیاده رو و بازارم فقط کاشیای کف پیاده رو رو بشمارم.
منم ازشوهرم سه چهارسال خیانت دیدم هرسری بادروغ منوگول میزدمن هم مثل خنگاباورمیکردم ولی الان خیلی بی اعتمادشدم داغونم نفس میکشه بهش شک دارم دوتابچه هم داریم چیکارکنم داغونم خوردم
داداچ زنت داره اشتباه میزنه
عزیز این عینک شما خیلی وقته امادست دیگه نمیخوای بیای ببریش.واسش مشتری دارم.یه خبر بده
با سلام.من خودم آدم شکاک و بدبینی هستم و از موضوع رنج میبرم و دوست ندارم با توجه به این مشکلم زندگی ام را از دست بدهم.راه حل مناسبی برای این شکاکی میخواهم؟
دلم برای شوهرتون میسوزه چون باهاش هم دردم
اگه دلتون برای زندگیتون میسوزه دنبال درمان باش چون ناسلامتی شما باید مایه آرامش همسرتون باشید نه سوهان اعصاب باشید و زندگی براش کنید جهنم.
کاش قبل ازدواج میدونستم خانمم شکاکه!!! تا قبل ازدواج هیچی از این حرفا نبود. تا خرش از پل گذشت زندگی برام جهنم کرده!! بخدا اگه بحث آبروم نبود یه ثانیه تحملش نمیکردم
زنم شکاکه یه بیماره بیماره خدارحم کنه به همه ما
من دقیقا با شما، هم اسمم یکیه، هم زندگیم ،زنم زندگیم سیاه کرده برام آبرو نگذاشنه همش وصله بی ناموسی میچسبونه خودش تو زندگی اومد سراغم بعد کلی تلاش منو سر خط آورد که دختر خوبی هستش منم باهاش ازدواج کردم ولی وقتی که به قول شما خرش از پل گذشت پدرم درآورده دیگه هیچ جایی آبرو برام نگذاشته طوری شده که خونه پدر و مادرم سالی یه بار میرم بعدشم چنان شری راه میندازه میگه پدر و مادرت خط میدن ،من کارم حسابداری هستش یعنی محیط کارم هر جا برم داخلش خانم هست با هر خانمی که میاد و میره به من وصله میزنه فقط خدا شاهده که تو عمرم هیچوقت پا مو کج نگذاشتم حتی تو دانشگاهی که خیلی ها حداقل با یه نفری ارتباط درسی یا دوستی دارن.الانم یه پسر بچه دارم که فقط بخاطر اون که دارم تحمل میکنم تو محل کار ،در و همسایه،فامیل و … برام آبرو نذاشته ،من چه کار باید بکنم؟؟؟؟؟
به شوهرت بگو بهت خیانت کنه اونجوری از شر همه ی شکات خلاص میشی