تعبیر دیدن شکنجه در خواب چیست؟
اگر در خواب دیدید کسی شما را شکنجه می دهد مفهوم آن این است که شما تسلیم محض هستید و نزد شکنجه کننده زبون و خوار شده اید و او بر شما حاکم است که می تواند شما را شکنجه دهد.
این پیش داوری ذهن شما است که همه این ها را در یک صحنه _ شکنجه شدن – نشانتان می دهد. ضمیر نهفته شما می خواهد بگوید زبون و ذلیل و خوار شده اید.
کسی به شما تعدی می کند و نمی توانید از حق خود دفاع کنید، نه مقابله و نه مخالفت. چنان چه ببینید ناشناسی شما را شکنجه می دهد یک بیگانه موجب خواری شما می شود و اگر آشنائی این کار را بکند از آشنا و چه بسا از نزدیکان خویش ضربه می خورید. شکنجه دادن دیگران نیز تسلط بر دیگران است.
6 دیدگاه
سلام
من خواب دیدم که دارن مادر بزرگم رو که فوت شده هس شکنجه میدن و میگن این شکنجه برای اینه که بیشتر عمر کنه ومنم دارم تلاش میکنم که شکنجه اش ندن
با سلام
شکنجه کردن در خواب خیر نیست و نشان از ناراحتی دارد و باید بسیار از این رو اگاه باشید و برای ایشان حتما طلب امرزش و خیراتی دهید.
سربلند و پیروز باشید
خواب دیدم من به صورت قایم و ترسیده دارم شکنجه شخصی را نگاه میکنم ولی خودم شکنجه نمی دهم
من خواب دیدم مردی ناشناس را گرفته بودن و بر بالای بلتدی میخواستند او را اعدام کنند اما بجای اعدام در حالی ک اورا بسته بودند یک میله آهنی را در آتش داغ میکردند و در زیر گلویش فرو بردند بعد دوباره داخل شکمش بردند و دهشت هی فریاد میزد
با سلام
این خواب می تواند نشانه ی ان باشد که شما در ذهن خود از چیزی ترس دارید و از این رو در این خواب ان را به این صورت دیده اید و این موضوع نمی تواند دارای تعبیر باشد و باید در درون خود به دنبال ان بگردید.
سربلند و پیروز باشید
من خواب دیدم که در یک شکنجه گاه به همراه یک عده مرد دستگیر شدم و تنها من بین انها دختر بودم .همه ی مارا در یک اتاق پر از صندلی بستند و بعد از مدتی انها را برای شکنجه به طبقه بالا بردند و من را به طبقه پایین در اتاق هایی کوچک و کثیف که پر از دختران دیگر بود بردند. در انجا ۹اتاق بود و روبه روی ان هم قفس های زیادی بود که در انها دختران را شکنجه میدادند.ما در تمام مدت در اتاق هابودیم تا وقتی که برای استراحت به حیاط میرفتیم.بعد از مدتی با چند نفرتصمیم گرفتیم همه را فراری دهیم و هر روز یک عده را فراری میدادیم تا روز اخر که فقط یک پیر مرد مانده بود من برای نجات او به داخل ساختمان برگشتم اما ناگهان قفس او اتش گرفت و نصف بدنش کاملا سوخت اما به کمک دو نفر دیگر اورا نجات دادیم و از ان زندان فرار کردیم