چرا عشقمان به نفرت تبدیل می شود؟

خط بین عشق و نفرت بسیار باریک است!

عشق و نفرت

عشق و نفرت ممکن است از جهاتی بسیار شبیه هم باشند. علی رغم چنین شباهتی، این دو مورد همانند قطب های مخالف یک آهنربا هستند.

زمانی که عاشق کسی هستیم دوست داریم برای همیشه در کنار او بمانیم. اما زمانی که نسبت به یک نفر حس نفرت داریم دوست داریم رنج و ناراحتی او را ببینیم یا حداقل شاهد شکستش باشیم.

اگر تا به حال عاشق کسی شده باشید به خوبی می دانید که می توانید نسبت به همان فرد حس نفرت را در خود پرورش دهید.

اما سوال اینجاست که چرا چنین اتفاقی رخ می دهد؟

چون شما را دوست ندارد انسان بدی است:

واضح ترین سناریویی که باعث ایجاد حس نفرت و عشق نسبت به یک نفر در یک بازه زمانی واحد می شود این است که او هیچ علاقه ای به شما ندارد.

اگر فکر می کنید که انسان دوست داشتنی هستید درک چنین شرایطی برایتان دشوار خواهد بود. اگر هنوز اعتماد به نفس کافی ندارید، ممکن است در این شرایط با مشکل مواجه شوید. اگر در حال حاضر به خودتان ارزش می دهید ممکن است نبود عشق از طرف مقابل را به خاطر نقص در او و شخصیتش بدانید. اگر احساسات منفی خود را به خاطر چنین نقص هایی در شخصیت طرف مقابل به سمتش ارسال کنید، ممکن است با احساساتی همچون نفرت روبرو شوید.

عشق آزادی شخصی شما را می گیرد:

زمانی که عشق دو طرفه وجود ندارد امکان بروز احساسات همزمانی همچون عشق و نفرت در طرف مقابل بسیار رایج خواهد بود.

اما شما می توانید نسبت به فردی که عاشقش هستید حس نفرت داشته باشید حتی اگر این عشق دو طرفه باشد و رابطه خوبی در میان شما جریان داشته باشد. این یکی از شرایط پارادوکسی است که در مورد عشق و روابط عاشقانه دیده می شود.

عاشق بودن و دوست داشتن یک نفر نیازمند کم کردن آزادی های شخصی است که انسان ها به طور طبیعی در دسترس دارند.

برخی از اوقات مجبور خواهید بود زمان شخصی خود را با طرف مقابل سپری کنید. این کار زمان کمتری را برای خود شما باقی می گذارد. زمانی که با فرد دیگری رابطه دارید، زمان هایی را تجربه خواهید کرد که باید خود را از اولویت ها و علاقه مندی های شخصی تان دور کنید و به سراغ برآورده کردن نیازهای طرف مقابل بروید.

اگر دختر من بخواهد سه فیلم سینمایی را در یک روز ببیند و من دوست داشته باشم یک فیلم سینمایی را ببینم باید به خواسته او احترام بگذارم چون عاشقش هستم.

برخی از اوقات نیز می توانید به دنبال یک راه حل میانه باشید. اینکار مانع از دست رفتن آزادی های شخصی طرف مقابل می شود.

در برخی از فرهنگ ها که به آزادی شخصی احترام زیادی گذاشته می شود، از دست دادن این آزادی همیشه قابل قبول نخواهد بود و حس خوبی در فرد ایجاد نخواهد کرد. اگر احساس کنید آزادی شخصی خود را به خاطر طرف مقابل از دست می دهید و این موضوع همیشگی است ممکن است نسبت به او حس نفرت داشته باشید.

همچنین بخوانید: مرز بین عشق و نفرت چیست؟

عشق شما را آسیب پذیرتر می کند:

برای اینکه رابطه معناداری با یک نفر داشته باشید باید بتوانید خودتان باشید و بر اساس شخصیت خود رفتار کنید. این کار همیشه شدنی نیست.

ما همیشه نمی توانیم چهره واقعی خود را به افراد نشان دهیم اما باید بتوانیم اینکار را در منزل خود به راحتی انجام دهیم. باید به فرد مقابل اجازه دهید، شما را ببیند، بشنود و نقاط قوت و ضعفتان را شناسایی نماید. اما این موضوع بدین معناست که در چنین شرایطی آسیب پذیرتر خواهید شد.

ما به افرادی که آسیب پذیرتر هستند نسبت به افرادی که در هر موقعیتی آماده دفاع از خود هستند بیشتر آسیب می رسانیم. این بخشی از آسیب پذیری است. از آنجایی که آسیب پذیری خطر صدمه زدن را بیشتر می کند، چنین شرایطی می تواند وحشتناک باشد. این یک معامله پرخطر است. قبول چنین خطری و زندگی کردن با آن می تواند برای برخی از افراد دشوار باشد و در نهایت حس نفرت را نسبت به طرف مقابل ایجاد کند.

افراد مختلف نقص های مختلفی دارند:

شما تنها کسی نیستید که مجبورید چهره واقعی خود را به دیگران نشان دهید. سایر افرادی که در این رابطه هستند هم باید چهره واقعی خود را به نمایش بگذارند و همانند خودِ واقعی شان رفتار کنند.

زمانی که چنین شرایطی رخ می دهد شما می توانید جنبه ای از شخصیت شان را ببینید که برایتان خوشایند نیست. خوب در چنین مواقعی مجبور خواهید بود با عادت خوب، بد یا آزاردهنده افرادی که دوستشان دارید زندگی کنید. خوشبختانه بیشتر افراد، رفتارهای خوب و خوشایند بیشتری نسبت به رفتارهای بد دارند و همین امر باعث افزایش عشق میان افراد می شود.

دمدمی مزاج بودن:

زمانی که عشق با نفرت ترکیب می شود ممکن است شرایط و رفتارهایی همچون دمدمی مزاج بودن رخ دهد. در روابط کاربردی، چنین رفتارهایی عمر کوتاهی خواهد داشت.

عشق باعث بروز نفرت می شود اما زمانی که دو احساس یا تمایل با هم رقابت شدیدی داشته باشند دمدمی مزاج بودن بیشتر از قبل طول می کشد و دوام پیدا می کند. این گزینه سناریوی رایجی در میان افراد است.

همچنین بخوانید: چگونه تنفر را از بین ببریم؟

خط باریکی بین عشق و نفرت وجود دارد:

همانطور که در قسمت های قبلی مقاله نیز ذکر کردیم امکان تبدیل عشق به نفرت یا بروز این دو احساس در یک بازه زمانی واحد وجود دارد.

عشق می تواند در عرض چند دقیقه به نفرت تبدیل شود. زمانی که به نحوه پردازش عشق و نفرت در مغز نگاه می کنیم چنین شرایطی برایمان بسیار معنادار خواهد بود.

زکی و رومایا در سال 2008 مغز افراد عاشق و  افرادی که نسبت به سایرین نفرت داشتند را مورد بررسی قرار داند. نتایج این مطالعه نشان داد که برخی از نواحی خاص مغز در این دو شرایط فعال می شود. یکی از این نواحی، ناحیه ای از مغز است که شدت احساسات را تعیین می کند. این ناحیه مثبت یا منفی بودن احساسات را مشخص نخواهد کرد. به نظر می رسد عشق و نفرت در یک فرایند پردازش عصبی درگیر است که برخی از اوقات به آن تاثیر تحریک احساسات می گویند.

به نظر می رسد با تاثیر بالای تحریک احساسات می توان عشق را به نفرت تبدیل کرد.

خط باریک بین این دو احساس می تواند برای برخی از افراد دردسر ساز باشد. عشق شدید ممکن است برای مدت زمان طولانی و حتی تا آخر عمر دوام داشته باشد اما در برخی از شرایط احتمال تبدیل چنین عشقی به نفرت هم وجود خواهد داشت.


6 دیدگاه

  1. ..

    متاسفانه وابسته شخصی شدم که عادت های بدش خیلی بیشتر از عادت های خوبشه…و من موندم و یه دنیا عذاب که باید تحمل کنم چون هر ماری مردم نتونستم بهش فکر نکنم..خستم از عشق..خسته از دوست داشتن..

  2. الی

    در یک عشق یک طرفه (عشق و نفرت) گیر کردم
    ۲۴ سالمه واین مسئله رو ۵ ماهه که باخودم راه میبرم وطرفم همکاره و زیاد میبینمش
    الان واقعا کلافم چطوری بیام بیرون وفراموش کنم این حس مضخرف رو.

  3. سارا

    درهر صورت مرگ بر عشق.

  4. سوگل

    به نظرم شما لیاقت بهتر از این افراد رو دارید،شما ارزشمندید،پس خودت باش و با علایقت خودت رو شاد کن،مطمئنم توی زمان مناسب و مکان مناسب ،خداوند اون فرد رو سر راهت قرار میده.عشقت رو در راه آدمای کم ارزش هدر نده

  5. آیاتای6617

    منم دقیقا مشکل تو رو دارم … دوس نداری بهش فک کنی … ولی هرکاری میکنی … تموم فکروذکرت میشه اون طرف …و همینطور همزمان ک دوسش داری ازش متنفری …

  6. مهرسا

    یه نفر هست که خیلی دوسش دارم اونم خیلی بیشتر از من منو دوست داشت و کاملا مشخص بود
    ولی کلا تغییر کرده
    دیگه به من میلی نشون نمیده
    منم از آویزون کسی بودن بدم میاد
    خیلی دوس دارم که حس عشقمو به نفرت تبدیل کنم تا انقد اذیت نشم ازینکه هر وقت بهش فکر میکنم قلبم سریع شروع به تاپ تاپ میکنه خستم
    و ازینکه همش به اون فکر میکنم و تمرکزمو از دست دادمم خستم
    اون اصلا به من فکر نمیکنه و مطمئنم
    چون مایی که هر روز دوسه بار بهم پیام میدادیم و صحبتای طولانی داشتیم
    و تند تند دلمون واسه هم تنگ میشد، الان دیگه اینطوری نیست
    همیشه اول من پیام میدم و اون نمیده یا خیلی کم…
    منم گفتم دیگه بسه بزار هر وقت خواست خودش پیام میده ولی بعد چند روز نداد
    تا اینکه من بهش پیام دادمو بهش گفتم
    ولی اون گفت میخواستم امروز بهت پیام بدم
    ولی معلومه که دروغ بود که اگه میخواست بده میداد
    مشکل خاصی هم نداشت چون اگه داشت بهم میگفت
    چون همیشه همه چیو بهم میگفت
    و ازونجا بود که فهمیدم این حس یه طرفه شده
    برا همین دیگه دوس ندارم بهش فکر کنم

نظر خود را بیان کنید