12 راه ترمیم رابطه زناشویی و نجات ازدواج

زندگی مشترک موفق نیازمند از خودگذشتگی است

ما می‌خواهیم به شما بگوییم این کاملا طبیعیست که بخواهید همواره همسرتان را کنترل کنید. اما اگر دائما این کار را انجام می‌‌دهید، که به اعتقاد کارشناسان بیشتر زوج‌ها این کار را انجام می‌دهند، باید ریشه‌ی مشکل را بیابید تا به سمت رابطه‌ای شادتر، سالم‌تر و بهتر حرکت کنید.

پیروی از این الگوها رابطه‌‌ای نفوذناپذیر را برایتان به ارمغان خواهد آورد و از تخریب رابطه عشقی‌ شما در طول زمان جلوگیری خواهد نمود، بویژه اگر فکر می‌کنید نزاع و درگیری‌ها واقعا خسته‌کننده شده‌اند.

به گزارش آلامتو به نقل از prevention ؛ برای اثبات آن، از ۱۲ زوج واقعی درخواست نمودیم تا علل حاد‌ترین مشکلاتشان را برای ما برشمارند و سپس ما از کارشناسانمان خواستیم تا آنچه واقعا در حال وقوع است را برایمان توضیح بدهند. در اینجا، مبحثی کوتاه اما مثمر ثمر را ذکر می‌کنیم که بسیاری از روابط را ترمیم ‌می‌کند.

ترمیم و نجات رابطه زناشویی

  1. ما روحیه‌ی یکدیگر را تضعیف می‌کنیم

وقتی به خانه باز می‌گردیم، من سرحالم اما همسرم خسته است و هنوز به خاطر کار روزانه عصبی. روحیه‌ی من هم خراب می‌شود. اینکه حال کسی را بد کنیم بسیار آسان‌تر از این است که کسی را شاد کنیم.

کارن گلدشتاین درمانگر ازدواج می‌گوید: تخریب روحیه‌ی دیگران آسان‌تر از تقویت آن است. کاملا درست است. اما یک راه حل، تا زیر ابر سیاه شریکتان نباشید! بیشتر زوج‌ها در این موقعیت نمی‌دانند که چقدر در برابر خلق و خوی فرد دیگر حساس هستند و باور نادرست این است که اگر با انرژی اندک همسرشان همدردی نکنند، یک حامی واقعی نیستند.

در حقیقت، شما نیاز دارید تا پرانرژی بمانید حتی زمانی ‌که شریکتان کم انرژی و عصبی است. این استواری و انرژی شما، اغلب او را از رخوت و کسالت بیرون می‌کشد.

  1. ما همیشه بر سر یک سری چیزهای احمقانه می‌جنگیم

ما در اغلب موارد کاملا از یکدیگر حمایت می‌کنیم، اما در حین دعوا، بر علیه یکدیگر مبارزه می‌کنیم. هردو حالت تدافعی گرفته و به هیچ کجا هم نمی‌رسیم.

آندرا بروش دکتر روانشناس بالینی می‌گوید: هنگامی که زوج‌ها بارها و بارها بر سر یک مسئله دعوا نمایند، همانند تکرار مراحل مختلف رقص است. آن‌ها همان مراحل قبلی را تکرار می‌کنند و حل هر مشکلی را غیر ممکن می‌سازند. حالت تدافعی و مبارزه معمولا ناشی از ترس است و هر یک از طرفین که به شدت احساس ترس از رها شدن، طرد شدن یا توجه ناکافی داشته باشد، بیشتر حالت تدافعی به خود می‌گیرد.

زگیل‌هایمان را تنها هنگامی که اعتماد کامل و عشقی بی قید و شرط بینمان باشد، می‌توانیم به شریک زندگیمان نشان دهیم. در غیر این‌صورت هر یک از طرفین تمام تلاش خود را می‌کنند تا آنچه به نظرشان غیر قابل پذیرش است از یکدیگر پنهان نمایند. تنها راه برای بیرون آمدن از این رقص، دعواها و کشمکش‌های مکرر، شناخت گام‌ها و سپس انجام کاری متفاوت است.

  1. ما بیش از حد طعنه می‌زنیم

مشکل ما این است که دائما به هم طعنه می‌زنیم. راهی متداول برای برقراری ارتباط، تا حدی که من و همسرم فراموش کردیم که این روش، درست زمانی‌ که واقعا احتیاج به حرف زدن دارید، چقدر ناامید کننده است.

گلداشتاین می‌گوید: طعنه و سرزنش، فراگرفتنی است و البته یک رفتار آزاردهنده. مردم فکر می‌کنند این یک راه ایمن‌ برای ابراز احساسات است یا برای نشان دادن مخالفتشان با شریکشان؛ اما این کار می‌تواند نزاع و درگیری را حادتر کند.

شما پشت یک احساس مخفی می‌شوید و به جای آنچه واقعا می‌خواهید چیز دیگری را طرح‌ریزی می‌کنید خشم، سرخوردگی و رنجش. مراقب احساس، کلام و نحوه‌ی ابراز آنها باشید. از لحن آمیخته به خشم یا واژه‌های تحریک کننده اجتناب کنید.

  1. من نگران سلامت او هستم

همسرم به‌طور جدی به سلامتیش توجه نمی‌کند. او دیابتی است، از مراجعه به پزشک در مورد مشکل پاهایش خودداری می‌کند. این مرا دیوانه می‌کند.

بروش می‌گوید: این نمونه‌ای از وابستگی در رابطه است، جایی که یک نفر حس می‌کند مسئول سلامت دیگریست. زمانی که یکی از طرفین میل به کنترل دیگری دارد و دیگری یک قربانی مقرر است، این کار خسته کننده و آزار دهنده است. طرفین حق انتخاب دارند، بپذیرند با شخصی زندگی کند که سلامتش را در اولویت قرار نمی‌دهد یا جدا شوند.

وادار کردن دیگری تنها سرخوردگی و خشم را برای هردو طرف به ارمغان خواهد آورد. بسیاری از زوج‌ها تصور می‌کنند همیشه باید شاد باشند، اما همگی ما خیلی متفاوتیم و باید به این تفاوت‌ها احترام گذاشته شود.

ترمیم و نجات رابطه زناشویی

  1. روابط زناشویی ما تعادل ندارد

ما استاندارهای دوگانه داریم. او می‌گوید که من فضول هستم، هنگامی که من در کنارش هستم او خود را با بازی گلف مشغول می‌کند. اگر پس از آنکه همه‌ی کارها را انجام دادم کمک کوچکی از او بخواهم طوری رفتار می‌کند که گویی خواسته‌ی زیادی است.

بروش می‌گوید: من از زوج‌ها می‌پرسم آیا آن‌ها نمایش عشق را بازی می‌کنند یا عشق حقیقی را به دوش می‌کشند. اغلب اوقات زوجین کارهایی را با تصور عشق انجام می‌دهند از جمله کارهای روزانه، اجازه دادن به شریک زندگیشان برای تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌اش. اما سهم هر دو یکسان نخواهد بود.

تقسیم کار باید توافقی و البته از موارد مهم برای طرف مقابل باشد. اگر یکی از سطل زباله پر، متنفر است، دیگری می‌تواند آن ‌را بیرون ببرد.

اگر یکی اتوکشی دوست دارد می‌تواند این وظیفه را بر عهده بگیرد. سپس، هنگامی که توافقات شکسته شد، هر دو طرف باید صادق باشند و اعتراف کنند که کدام یک از وظایفشان را انجام نداده‌اند. این امر باعث صداقت در رابطه می‌شود و هر دو آن را می‌پذیرند.

  1. ما خودمان را رها می‌کنیم

همسرم آروغ می‌زند، تف می‌کند، و صدایش را در خانه بالا می‌برد. این کارش زیاده رویست. بارها سعی کرده‌ام آن ‌را یک شوخی تصور کنم، گرچه می‌داند این کارهایش مرا آزار می‌دهد؛ اما اهمیتی نمی‌دهد. حتی اگر مهربان یا شهوت انگیز باشم، چیزی برای سرکوب آن وجود خواهد داشت.

بروش می‌گوید: مرزها! یک زن نمی‌تواند یک مادر آسان‌گیر برای یک کودک سرکش باشد. رفتار این کودک برایش غیر قابل قبول است و مستلزم شفاف‌سازی. او به اندازه کافی قاطعانه برخورد نمی‌کند بنابراین همسرش او را جدی نمی‌گیرد، درنتیجه به او بی‌احترامی می‌کند.

زوج‌ها اغلب در یک رابطه پویایی سابق را ندارند و چیزی که این‌جا اتفاق می‌افتد این است که احساس می‌کنند برای هردوی آن‌ها هیچ هیجانی وجود ندارد. آن‌ها نیازمند بلوغ فکری‌ و یک گفتگوی واقعی درباره احترام و ارزش‌ها هستند.

  1. برای هر چیزی بارها و بارها عصبانی می‌شود

یک مشکل عمده‌ی ما این است که من همیشه بدون این‌که چراغ‌ها را خاموش کنم از خانه خارج می‌شوم و همسرم همیشه ولخرج من، از همین یک کار من عصبانی می‌شود، اما من فقط فراموشکارم!”

بروش می‌گوید: اینکه خاموش کردن چراغ‌ها را فراموش نکنید در واقع یک استعاره از احترام به وی و به یاد داشتن اوست. وقتی که او فراموش می‌کند تا چراغ‌ها را خاموش کند، در واقع همسرش را فراموش کرده و این بسیار آزاردهنده است.

این یک مثال خوب از جزئی‌ترین مسائل است که به‌طور عمیقی در روابط جریان دارند و متذکر می‌شود که آنچه برای هر یک از طرفین اهمیت دارد، چقدر متفاوت است. درک آن حیاتی و احترام به آن ضروریست.

  1. گاهی اوقات اندکی رنجیده خاطر می‌شوم

همسرم به‌خاطر شرایط کارش بسیار سفر می‌کند و یک زندگی مهیج دارد درحالی‌که من با بچه‌ها در خانه هستم. از عهده‌ی من کاری ساخته نیست، اما احساس رنجش و آزردگی می‌کنم.

گلد اشتاین می‌گوید: جالب است که زن احساس می‌کند زندگی کاری شوهرش فریبنده و جالب است. اما احتمالا این نیز صحیح نیست و این عقیده می‌تواند عامل شروع یک بحث درباره مسائل قدیمی و فراموش شده شود، او احساس خشم می‌کند یا حس یک قربانی را دارد و این مخرب است.

ابتدا، من از زن خواستم نگاهی به خودش بیاندازد و بگوید، آیا من منتظرم تا شوهرم مرا از این زندگی نجات دهد؟ روابط آنها مستلزم توجه به نیازهاست نه بایدها، فقط بدین ترتیب می‌توان از عهده‌ی‌ هر چیزی بر آمد. اغلب مواقع، فقط کافیست مسائل جزئی که در زندگی روزمره‌تان جریان دارد را مطرح کنید، مهم نیست چقدر جالب یا چقدر خسته کننده باشند، این امر می‌تواند به درک بهتر از مسائل کمک کند.

  1. ما کاملا با هم ناسازگاریم، اما عاشق هم هستیم

من عاشق همسرم هستم، اما با هم متفاوتیم. من دوست دارم وقت بگذارم و جزییات تمام چیزها را بررسی کنم، درحالی‌ که او هم اکنون با نرم افزار مشغول بررسی اشتباهات مالی است و بهترین نکات را برجسته می‌کند. من از آن متنفرم. من حس می‌کنم زمانی برای پردازش ندارم.

گلد اشتاین می‌گوید: مردم افکار مختلفی دارند. مردان اغلب بسیار خطی و مستقیم فکر می‌کنند. در صورتی که تصمیم گیری زنان کاملا متفاوت است. یک زن، می‌گوید، من به کمی زمان نیاز دارم تا تصمیم‌گیری کنم.

مرد ممکن است از آنچه انجام می‌دهد آگاه نباشد. اگر حس می‌کنید شما به فرایندهای مخلتفی نیاز دارید، پس روش‌های جداگانه‌ای را امتحان نمائید و در نهایت یک تصمیم مشترک بگیرید. شما باید خودتان را تطبیق دهید. اگر همیشه می‌خواهید راه خودتان را بروید، یا اگر هدفتان برنده شدن است، شما بازنده خواهید بود.

همچنین بخوانید: شباهت زن و شوهر و سازگاری
  1. من مشکل عدم اعتماد دارم

من با ترس‌های رها شده‌ی گذشته‌ام مبارزه می‌کنم. گرچه تحت درمان هستم، اما این هنوز برایم یک مشکل محسوب می‌شود. من می‌توانم حسود و عصبی باشم. او صبور است و درک می‌کند، اما او به تنهایی بار این موضوع را به دوش می‌کشد. ما نمی‌دانیم چه باید بکنیم.

بروش می‌گوید: زخم‌های زودهنگام مثل ترک شدن، یقینا می‌تواند آزار دهنده باشد و بر روابط فعلی تاثیر بگذارند. ترس‌های رها شده می‌توانند بسیار واقعی حس شوند، حتی وقتی که وجود ندارند و سپس به صورت ناخودآگاه ظاهر شوند.

صداقت واقعی و خودآگاهی، کلید حل این مشکل است. دفعه‌ی بعد که آن ترس‌ها اتفاق افتاد، به‌طور واضح با همسرتان در این باره صحبت کنید. اگر همه چیز شفاف باشد، هیچ سوء تفاهم یا پیش داروری غلط به وجود نخواهد آمد.

درونگرا Introvert

  1. او درنگراست، من برونگرا

برای ما غیر ممکن است که با هم یک زندگی اجتماعی داشته باشیم. او یک دایره تنگ دارد و خجالتی است، بنابراین برای او سخت است که با دوستانم معاشرت کند. من آزرده هستم و از این ‌که او در این بخش زندگیم جای نداشته باشد، متنفرم. من می‌خواهم در این بخش زندگی نیز شریک باشیم.

گلد اشتاین می‌گوید: ابتدا، یک تفاوت بین درونگرایی و نگرش او نسبت به دوستان شما وجود دارد. برای افراد درونگرا سخت است و من آنها را درک می‌کنم. اگر او مایل به شرکت در جمع‌های اجتماعی نیست، پس این چیزی است که باید به آن توجه کرد و احترام گذاشت. چه خوب است اگر او حاضر به شرکت در مکان‌هایی که برای شما مهم هستند، شود؛ چون قطعا بر این باور است که او همه چیزشماست.

شما باید قادر به شرکت در برخی از رخدادهای اجتماعی برای خودتان باشید، و این برای شما خوب است، اما شما باید این موضوع را به او بگویید: من می‌خواهم تو همراه من بیایی و یکبار در این جمع باشی چون اگر ما نتوانیم در این بخش از زندگیمان شریک شویم، پس رابطه‌ی کاملا سالمی به عنوان یک زوج نداریم. او نیاز دارد برخیزد و تغییر کند. هر رابطه‌ای تواقفی است.

  1. ما نقش زوج خوب یا بد را بازی می‌کنیم

ما بر سر این‌ موضوع که چگونه با پسر نوجوانمان برخورد کنیم اختلاف نظر داریم. همسرم می خواهد به او پول او قرض بدهد، اما من فکر می کنم او نیاز دارد این درس را خودش یاد بگیرد.

بروش می‌گوید: وقتی ارزش‌ها به اشتراک گذاشته نشوند، کشمکش بالا می‌گیرد و سخت می‌توان یک راه حل عادلانه پیدا کرد.

پاسخ اینجاست، انجام سریع، عملی و واقع بینانه کارها. آن‌ها باید بنشینند و صادقانه ارزیابی کنند که چگونه پول قرض بدهند یا ندهند. من شرط می‌بندم اگر زن احساس کند بیشتر در روند این پروسه قرار دارد او هم طرز فکرش را تغییر می‌دهد یا منطق خودش را برای همسرش بیان می‌کند. دقیقا همین حالا، احساسات را کاملا کنار گذاشته، به اصل مطلب بپردازید.


نظر خود را بیان کنید