چگونه در بورس پولدار شویم؟

چرا باید در بورس سرمایه گذاری کرد؟

getting rich

آیا میخواهید در پیشرفت کشورمان سهمی داشته باشید؟ اگر مقداری پول در اختیار شماست و نمی‌دانید آنرا در چه قسمتی سرمایه گذاری کنید بهتر است این مقاله را بخوانید:

خیلی از ما در بین اقوام یا دوستان خود افرادی را می شناسیم که زمانی تصمیم به سرمایه گذاری در بورس گرفته اند و احیانا با تحمل ضرر هنگفتی از بورس خارج شده اند و به اصطلاح پشت دستشان را داغ کرده اند که دیگر دور و بر بورس نروند!

برای خیلی از افراد این سوال مطرح است که چرا اجازه داده می شود بورسی در کشور باشد که احیانا باعث برباد رفتن پس انداز سالها کار و زحمت عده ای شود؟ مگر بورس چیزی جز محملی برای شرط بندی روی بالا و پایین رفتن قیمت سهام است؟ اگر چنین است چه فرقی با مثلا شرط بندی های رایج بر سر مسابقات اسب سواری دارد؟ اصلا چرا وقتی شاخص بورس رشد قابل توجهی می کند در اخبار و رسانه ها مرتبا روی آن مانور می کنند؟ چرا رئیس جمهور کشورمان در گزارش 100 روزه خود از بورس نام برد و از سوق دادن سرمایه ها به بورس حمایت کرد؟ اینها همه سوالاتی است که افراد ناآشنا با بورس در ذهن دارند.

شاید بتوان گفت بنیادی ترین سوالی که در علم اقتصاد و نیز فاینانس به عنوان شاخه ای از اقتصاد مطرح می شود این است که چگونه می توان از منابع محدودی که در اختیار بشر است به نحو بهینه استفاده کرد.

مثلا در دل یک شرکت پروژهای مختلفی می تواند به اجرا درآید. از احداث یک کارخانه جدید و افزایش ظرفیت تولید تا خرید یک ساختمان مجلل در بالای شهر برای دفتر مدیر عامل و یا مثلا فرستادن تعدادی از مهندسان شرکت به خارج از کشور برای دوره آموزشی. فرض کنید این شرکت در دسترسی به منابع مالی هیچ محدودیتی نداشته باشد. مثلا فرض کنید به شرکت اجازه داده شود به هر میزان از منابع بانکی با نرخ بهره صفر درصد استفاده کند. طبیعتا مدیرعامل شرکت در چنین حالتی تمامی پروژه های ذکرشده در بالا را اجرا خواهد کرد زیرا هم افزایش ظرفیت تولید منجر به رشد سودآوری می شود، هم داشتن یک دفترکار شیک تر در افزایش کارایی مدیرعامل ممکن است تأثیرگذار باشد و هم سفر کارکنان به خارج از کشور می تواند منجر به افزایش دانش و مهارت آنها شود.

حال فرض کنید بانک تنها حاضر باشد با نرخ بهره 10% به شرکت وام دهد. در اینصورت، مدیرعامل شرکت تنها پروژه هایی را به اجرا در خواهد آورد که حداقل بازدهی آنها 10% باشد. مثلا ممکن است فرستادن کارکنان به خارج تأثیر بسیار اندکی در افزایش بهره وری شرکت داشته و لذا دریافت وام با بهره 10% برای آن توجیه پذیر نباشد و بنابراین از انجام آن صرف نظر شود.

حال اگر نرخ بهره به جای 10%، مثلا 30% باشد، ممکن است مدیرعامل از نو نوار کردن دفتر کاری خودش نیز صرفنظر کند و ترجیح دهد این وام گرانقیمت را تنها برای احداث خط تولید جدید و دوبرابر کردن ظرفیت تولید استفاده کند. بدین ترتیب، هزینه تأمین مالی به نوعی به شرکت این سیگنال را می دهد که چه پروژه هایی دارای توجیه اقتصادی بوده و باید اجرا شوند و چه پروژه هایی از اولویت برخوردار نبوده و باید کنار گذاشته شوند.

همچنین بخوانید: چگونه سرمایه گذاری در بورس را شروع کنیم

چرا در بورس سرمایه گذاری کنیم

در سطح کلان نیز، اگر یک اقتصاد را درنظر بگیرید، منابع مالی محدودی را در اختیار دارد که شامل پس اندازهای ریز و درشتی است که افراد این جامعه اندوخته اند. از سوی دیگر تعداد زیادی پروژه های اقتصادی و تولیدی وجود دارند که برای اجرایی شدن نیاز به تأمین سرمایه دارند. مثلا به نظر شما از پس اندازهای محدودی که در اختیار کشورمان است بهتر است برای تکمیل آزادراه تهران-شمال استفاده شود یا اعطای وام های زودبازده به کسب و کارهای خرد یا تکمیل پروژه های پتروشیمی در عسلویه؟ یا شاید ساخت مسکن مهر برای خانه دار شدن مردم؟ به نظر شما کدامیک از این پروژه ها از اولویت بالاتری برای کشور برخوردارند؟

ناگفته پیداست که افراد مختلف ترجیحات متفاوتی دارند و لازم است یک مکانیزم منطقی در جامعه جهت اولویت بندی این پروژه ها وجود داشته باشد.

بورس به عنوان جوابی مناسب به این مسأله قابل تعریف است. به­طوریکه انتخاب و اولویت­بندی پروژه­ها بر اساس بیشترین تعداد تصمیم­گیر بخش خصوصی که به طور مستقیم در سود و زیان حاصل شده از اجرای این پروژه­ها سهیم هستند، انجام می­شود.


نظر خود را بیان کنید