نظر شما درمورد مسئله طلاق چیست؟ شاید جالب باشد اگر بدانید خیلی از عقاید ما درباره طلاق از پایه غلط هستند.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ وقتی از طلاق صحبت میکنیم، روی بخشهایی از روانمان دست میگذاریم که گرههای عمیقی دارد و پرداختن به آن واقعاً دردناک و رنجآور است.
من به شما حق میدهم که از طلاق گرفتن دلهره داشته باشید. به نظر میرسد آدمها در این شرایط سعی میکنند با استفاده از برخی مکانیزمهای دفاعی از این دلهره رهایی یابند، یا باورهایی در خود شکل دهند که طلاق را انکار کند، باورها و افسانههایی که جامعه و فرهنگ نیز به آن دامن میزند، باورهایی که مخصوص فرهنگ ما نیست و در تمام جوامع وجود دارد.
باورهای غلط از کجا شکل میگیرند؟
این باورها از دلهرهٔ طلاق شکل میگیرند. طلاق، برای همهٔ ما واژهٔ سنگینی است. انگار این اتفاق و این فرایند و پیامدهای بعد از آن برای ما غریب و دلهرهآور است و طبیعتاً خیلی علاقهای به آن نداریم. احتمالاً یکی از دلایل عمدهٔ آن این است که جدایی در سازمان روان ما به «ناامنی»، «احساس بهخطرافتادن زندگی» و «از دستدادن دیگریهای مهم زندگیمان» تداعی میشود.
بهواقع جدایی از همان دوران کودکی ما با از دستدادن مهمترین آدمهای زندگیمان همراه است. کودک دوسالهای را تصور کنید که وقتی احساس میکند مهمترین فرد زندگیاش، در اینجا مادرش، از او جدا شده است، بخشی از امنیتش را از دست میدهد، بخشی از آن چیزی که به او در زندهماندن کمک میکند، چراکه حالا کسی نیست که از او مراقبت کند.
احتمالاً برای همین است که در طول تاریخ تکاملی، نوع انسان روشهای مختلفی را پیدا کرده تا از این جدایی گریزان باشد. اما این حس به همان دوران کودکی ختم نمیشود و به کل زندگی تسرّی پیدا میکند. وقتی در بزرگسالی با یک نفر وارد رابطه میشویم، احتمالاً همان احساسهای یکپارچگی و یگانگی با «موضوع عشقی» که در کودکی تجربه کرده بودیم، با یک نفر دیگر تجربه میکنیم.
اگر بخواهیم سختگیرانهتر به این موضوع نگاه کنیم، احتمالاً ما سعی میکنیم تا آن لذت کودکی را دوباره تکرار کنیم، اما این بار با یک نفر دیگر. احتمالاً در این تجربه همان احساسهای کودکی دوباره زنده میشود، همان نگرانیها، همان دلهرهٔ جدایی. برای همین است که جدایی برای ما واژهٔ سنگینی است و برای همین، هضم و قبول «طلاق» سخت میشود.
من قصد دارم با این مقدمهٔ نسبتاً طولانی، برخی از این افسانهها و باورهایی که در طلاق وجود دارد را بررسی کنم و درست یا غلط بودن آنها را بسنجم؛ تصمیم نهایی با شما.
همچنین بخوانید: باورهای اشتباه درباره طلاق
نگاه مردم به فرد طلاقگرفته، نگاه خوبی نیست
بله من هم با شما موافق هستم که گاهی برخی از افراد نگاه درستی به فردی که طلاق گرفته ندارند، بهویژه به نظر میرسد در جامعهٔ ما این ماجرا برای زنها پیامدهای دشوارتری دارد، ولی یک جای این استدلال اشکال دارد: اول اینکه طبیعتاً تمام افراد جامعه نسبت به افراد مطلقه این نگاه را ندارند و عدّهٔ خاصی این نگرش را دارند؛ ولی اگر شما طبق نگرش عدّهای خاص طلاق بگیرید یا طلاق نگیرید، من به «حس عاملیت» شما در زندگیتان شک میکنم؛ یعنی انسانها مسئول رفتارها و تصمیمهای خودشان هستند، البته که در تصمیم گیری بایستی همهٔ جوانب فردی و اجتماعی را سنجید، ولی اگر تصمیم نهایی یک نفر بسته به نگرش عدّهای خاص به طلاق باشد، من میتوانم اینگونه فرض کنم که شما مسئولیت رفتارها و تصمیمهایتان را به دوش جامعه و مردم میاندازید. این جملهام عامیانه است؛ ولی مردم که رنج شما را نمیکشند تا رضایت بدهند که طلاق بگیرید یا نه! از طرف دیگر، نگرش عدّهای خاص به یک موضوع، دلیل بر این نمیشود که یک پدیده ایراد داشته باشد.
مردم تا مدتها رفتن پیش روانشناس یا مشاور را ننگ میدانستند؛ ولی این دلیل نمیشد که فرایند مشاوره و رواندرمانی ایراد داشته باشد. اجازه ندهید اتفاقها، آدمها یا باورهای خرافی جامعه به جای شما تصمیم بگیرند، شما نویسندهٔ رمان زندگیتان هستید، آن را جوری بنویسید که مخصوص خودِ شما باشد.
زندگی بعد از طلاق آشفته خواهد شد
من دوست ندارم از کلمهٔ «آشفته» استفاده کنم، ترجیح میدهم بگویم بعد از طلاق شما یک دورهٔ «سوگ» را سپری خواهید کرد؛ دورهای که احتمالاً تا مدتی غمگین خواهید بود، تا مدتی نمیتوانید به آدمها اعتماد کنید، تا مدتی خشمگین خواهید بود و زود از کوره درمیروید و زودرنج میشوید و تا مدتی نیاز به حمایت خواهید داشت؛ ولی مثل هر دورهٔ سوگواری، این دوره نیز مدت زمانی دارد که سپری خواهد شد و شما به روند طبیعی زندگیتان برخواهید گشت. طبیعتاً اگر حمایتهای اجتماعی، خانوادگی و حتی حرفهای، یعنی استفاده از مشاور و روانشناس، را بعد از طلاق تقویت کنید، راحتتر این دوره را سپری میکنید.
در ضمن این دوره میتواند دورهای اثرگذار در زندگی شما باشد و تا آخر زندگیتان بر روی روند فعالیتها و ارتباطهای شما مؤثر باشد. ولی این کاملاً بستگی به خود شما دارد که از این آتش، «خاکستر» بیرون بیایید یا «ققنوس.»
من به خاطر بچهها به زندگی ادامه میدهم
این از دلایل رایج بسیاری از زوجین برای ادامهٔ زندگی است. آنها طلاق نمیگیرند، برای اینکه فکر میکنند طلاق زندگی فرزندانشان را نابود میکند، یا دستکم جداییشان را به تعویق میاندازند تا فرزندانشان به شرایطی برسند که تحمل جدایی والدینشان را داشته باشند. واقعیت این است که در این باره، مطالعات مختلف، نتایج متفاوتی را نشان میدهند و بهواقع باید با احتیاط بیشتری در این باره حرف زد. برآیند تمام مطالعات این است که این موضوع کاملاً به روابط والدین قبل و بعد از طلاق بستگی دارد. با توجه به اینکه طلاق عموماً در ایران دستخوش درگیریها و تنشهای بعدی متداولی است و افراد به سختی با شرایط بعد از طلاق کنار میآیند، احتمال اینکه روابط آنها بعد از طلاق نیز تنشآلود باشد، وجود دارد.
بر این اساس بنابر احتیاط باید ابراز کرد که در چنین شرایطی احتمالاً فرزندان نیز آسیب خواهند دید، ولی موضوع به همینجا ختم نمیشود و همیشه هم اینطور نیست. گاهی وقتها یک طلاق خوب و آرام و بدون درگیری و تنش در کنار زندگی آرام والدین بعد از طلاق، ممکن است حتی به فرزندان کمک کند که راحتتر با شرایط کنار بیایند.
در این شرایط احتمالاً طلاق گزینهٔ مناسبتری برای فرزندان است. حالا اگر شما از من بپرسید که آیا طلاق به کودکانتان آسیب میرساند یا نه، من خواهم گفت که این کاملاً بستگی دارد به شما، به شرایطی که طلاق میگیرید و به منابع حمایتی که از آنها بهره میبرید.
همانقدر که زندگی سراسر درگیری و تنش به بچهها آسیب میرساند، طلاق نیز میتواند آسیب برساند. در هر دو صورت یا باید زندگی آرام را انتخاب کنید، یا طلاق آرام را، غیر از این احتمالاً فرزندان آسیب میبینند.
طلاق آخرین راهکار است
به طور پیشفرض، بله طلاق آخرین راهکار است، ولی شرایطی وجود دارد که طلاق را بهترین و اولین راهکار میکند. اگر بخواهم خلاصه بگویم، زمانی که شما با فردی زندگی میکنید که دچار اختلالات شخصیتی شدید است، یا کسی که از بیماریهای روانشناختی شدید رنج میبرد، طلاق گزینهٔ مناسبی است.
طبیعتاً در این مورد متخصصان این حوزه باید نظر دهند. یا اگر با فردی زندگی میکنید که سوءظن شدید دارد و بهشدت نسبت به شما شکاک است، یا اگر با فردی زندگی میکنید که اعتیاد دارد و با وجود تلاشهای چندباره نتوانسته اعتیادش را ترک کند یا اگر با فردی زندگی میکنید که بهشدت شما را کنترل میکند و روند زندگی عادی شما را مختل کرده است، یا در شرایطی که سلامت جسمانی و روانشناختی شما و فرزندانتان در خطر است، طلاق میتواند یکی از گزینههای مناسب و در مواقعی بهترین گزینه باشد.