سخت کوشی چیست؟

شاخصه‌های سخت‌کوشی

سخت کوشی

آیا خودتان را یک فرد سخت کوش میدانید؟ در این مقاله با سه عنصر اصلی سخت کوشی آشنا شوید و آنها را در زندگی خود بیابید.


  1. تعهد

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ تعهد یکی از سه عنصر سخت‌کوشی است. تعهد یعنی درگیربودن در جنبه‌های مختلف زندگی خود و نبریدن و احساس بیگانگی نکردن با خود و دیگران. تعهد باورداشتن به تجربه خود و دیگران است. افراد سخت‌کوش به جنبه‌های مختلف زندگی‌شان متعهدند که از آن جمله می‌توان به تعهد به خویشتن، تعهد به خانواده و تعهد به روابط بین فردی اشاره کرد.

وقتی که فردی به این معنا تعهد داشت، برای فعالیت‌هایش و به طور کلی برای زندگی‌اش انگیزه می‌یابد و برای ادامه آن دلیلی دارد. به عبارت دیگر برای کارهایش (یا بخوانید برای زندگی‌اش) قصد و معنایی پیدا می‌‌کند. در چنین وضعیتی که ما همواره رسالتی برای خود در نظر می‌گیریم، انرژی و توانایی زیادی خواهیم داشت.

این انرژی عاملی می‌شود تا ما به زندگی خود معنا بدهیم و در نتیجه اثر مخرب فشارها هم کم‌تر می‌شود.

سلیگمن مشکل بسیاری از جوامع کنونی را ناتوانی در معنایابی برای زندگی می‌داند. صرف‌نظر از بحث‌های فلسفی مرتبط با معنا و مقصود زندگی، دلبستگی به هویتی بزرگ‌تر، مثلاً توجه به خانواده و اجتماع یا انجام شعائر، یعنی داشتن زندگی‌ای بامعناتر.

دانیل گلمن، نویسنده کتاب معروف هوش هیجانی، در کتاب دیگرش با نام هوش هیجانی در کار، بر اهمیت وجود تعهد در زندگی تاکید زیادی کرده است. او می‌نویسد: «تعهد اهداف ما و سازمانی که در آن مشغول کاریم را هم جهت می‌کند.

تعهد امری عاطفی است. داشتن تعهد یعنی اینکه ما احساس می‌‌کنیم دلبستگی‌ای قوی به اهدافمان داریم و در این راه حتی مخالفت دیگران را هم به جان می‌خریم…»

تعهد یعنی خود را دربست و تمام و کمال در اختیار هدف زندگی گذاشتن. یعنی توجه به مقصودی که برای زندگی در نظر گرفته‌ایم و نترسیدن از شرایطی که در مقابلمان قرار می‌گیرد. شاید بتوان شعر زیبای حافظ را مصداقی از تعهد دانست:

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم          سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

دیوان حافظ


  1. چالش و مبارزه‌جویی

یکی دیگر از اجزای نظریه سخت‌کوشی، چالش و مبارزه‌جویی است. چالش در افراد سخت‌کوش به این اعتقاد دلالت دارد که تغییر لازمه و پای ثابت زندگی است. افراد موفق تغییرات زندگی را فرصتی می‌دانند تا بر آن غلبه کنند؛ یعنی آن‌ها هر تغییری را فرصتی می‌دانند، برای ابراز توانایی‌های خود و نه شرایط استرس‌زایی که باید از آن اجتناب کنند.

البته این گفته به معنای آن نیست که آن‌ها مشکلات را انکار می‌کنند؛ بلکه مشکلات را درک می‌کنند، ولی آن‌ها را فرصت‌هایی برای تفکر و بارآوری و رشد خود در نظر می‌گیرند. این نوع نگاه به شرایط زندگی به آن‌ها شوق و شور دوباره‌ای می‌‌بخشد.

در زبان چینی کلمه‌ای که برای بحران و فشار به کار می‌رود، دقیقاً همان کلمه‌ای است که برای «فرصت» هم استفاده می‌‌شود. این موضوع پیام مهمی دارد و آن اینکه در دل بسیاری از شرایط و موقعیت‌های دشوار و فشارزای زندگی، فرصت‌هایی برای بالیدن و پختگی و برای تحول و رشدیافتگی وجود دارد «تا خود چگونه‌اش ببینی.» در حقیقت دیدگاه و نگرش افراد سخت‌کوش درباره تغییر دیدگاهی مثبت است و از آن گریزان نیستند.

آن‌ها معتقدند که فرد می‌تواند از شکست‌ها درس بگیرد و به موفقیت نائل شود. ترس از شکست و از اشتباهات احتمالی و احساس شرم و خجلت‌زدگی ناشی از اشتباه، موانعی جدی در برابر افراد است؛ لذا آن‌ها همواره از دست‌زدن به تغییر پرهیز می‌کنند.

نتیجه این وضعیت درجازدن و رکود است؛ ولی افراد سخت‌کوش در شرایط مختلف همیشه از خود یک سؤال اساسی می‌پرسند: از این تجربه چه می‌توانم یاد بگیرم؟ یکی از اصلی‌ترین راهکارهای مبارزه‌جوکردن افراد و مقاوم ساختنشان، اجازه‌دادن به آن‌ها برای تجربه‌کردن شکست و خطاست.

اگر خواهان آنید تا فرزندان شما مبارزه‌جو شده و در برابر سختی‌‌ها و فشارها به راحتی تسلیم نشوند، راهش آن است که به آنها اجازه دهیم تا اشتباه کنند.

اشتباه‌کردن به بچه‌ها می‌آموزد تا پس از هر خطا، راهی تازه را در پیش بگیرند و از پا نیفتند؛ اما آیا ما بزرگ‌ترها به فرزندانمان اجازه اشتباه‌کردن و شکست‌خوردن را می‌دهیم؟ و آیا به این آموزه اساسی که «انسان جایزالخطاست»، عمل می‌کنیم؟


  1. کنترل

جزء دیگری از سخت‌کوشی کنترل است. کنترل یعنی این باور در نزد شخص که او می‌تواند بر اتفاقات زندگی‌اش تأثیر بگذارد و مهار اوضاع دست خودش است.

بخشی از این باور این است که فرد احساس کند، می‌تواند فشارهای روانی را طوری تغییر دهد که آن‌ها به وضعیت کنترل‌پذیرتری درآیند. افراد سخت‌کوش سبک خوش‌بینانه‌ای دارند و این خوش بینی با تصور کنترل داشتن بر اوضاع و احوال ارتباط دارد.

در کنترل، مسئولیت‌پذیری وجود دارد و شامل نوعی تمایل است به این اعتقاد که فرد می‌تواند بر سیر اتفاقات و رویدادهای زندگی‌اش تأثیر بگذارد.

احساس کنترل‌نداشتن بر اوضاع و احوال منجر به انفعال و کناره‌گیری و یأس و خمودگی و در نتیجه افسردگی می‌‌شود؛ اما احساس کنترل‌داشتن یا تسلط حاصل پیوند بین عمل و نتیجه است. بررسی‌ها نشان داده که این احساس تسلط، شرایط تاب‌آوری را افزایش می‌دهد.

طبق همین بررسی‌ها، حس کنترل‌داشتن موقعیت‌ها را پیش‌بینی‌پذیر می‌کند و از آنجا که آدمی ذاتا موقعیت‌های پیش‌بینی‌پذیر را خوش‌تر می‌دارد تا شرایط ناگهانی و پیش‌بینی‌ناپذیر، پس احساس کنترل نوعی کارکرد آسودگی و رهاشدن از تنش‌ها را به همراه دارد.


نظر خود را بیان کنید