انشا با مضوع سپاس از معلم
معلم شعر شیرین شعرای شهر شادی را در گوش مرزهای محبت زمزمه کرده.
او که در سخت ترین لحظات زندگی،سرود سرسبزی را در وجود سرو سروده.
معلم دل را دانا کرده و دنیا را به دست دانش آموزان گره زده.
معلم آواز عاشقان عالم را در آیینه خیالشان نمایان کرده و به آن روح بخشیده.معلم جهان را جاودانه کرده و رنگ سیاه را از دفتر دل پاک نموده
و جوهری به رنگ سپید به آن زده است.
ای معلم،می خواهم با تو سخن بگویم که با تمام توانایی ات تارهای وجودم را به صدا در آوردی و خواندن غزل با خدا بودن را به من آموختی.
دست هایت را می بوسم و فرشی از گل هایی به هفت رنگی رنگین کمان در زیر پاهایت می اندازم.
سوی چشمانت را به نور چلچراغ روشن می کنم،قدومت را روی سرم جا می دهم
و لبانت را آذین می بندم تا بگویم بهار دلم با تو شکوفه زد و خزان زندگی ام با تو بی رنگ شد.
ای معلم،امروز می خواهم برای همگان بگویم تو که بودی و چگونه بودی و چگونه آموختی؟
می خواهم بگویم که چگونه آزاده بودن را توشه راهم کردی و جوهر وجودم را آکنده از مهر نمودی و به من گفتی همیشه به یاد خدا باشم
تا دنیایم را لبریز از شادی ببینم و از کفر و کذب دوری کنم.
ای معلم می خواهم چشمانم را به چشمه چشمان مهربانت بدوزم.
اگر به عشق دیدار تو نبود ،هرگز از خواب بیدار نمی شدم.
دوستت دارم.
روز معلم
معلم شمع فروزانی است که نور دانایی را عرضه ظلمت ندانستن ها می کند و مشعلی همیشه برافروخته در مسیر راه تشنه گان جویبار دانستن است.
معلم چشمه ساری از زلال جاری اندیشه است که بذر خرد و دانایی را در کویر ندانستن ها بارور و چراغ روشنایی دانش را در پستوهای تاریک افکار رهپویان خرد برافروخته می کند.
معلمی همتی بربلندای همت است ،همان همتی که شهید ˈمرتضی مطهری ˈرا به لحاظ زیور چشمه ی جوشان ˈهمتˈ وˈ حکمت مطهرˈ از حیث معرفت اندیشه بی همتا کرد.
معلم، علمدار کارزار حماسه علم آموزی و شمع همیشه فروزان مکتب روشنایی بخش تعلیم و تربیت است،همان حماسه ی روشنی بخشی که در روح کمال خواه و بلوغ معرفت شهید مطهری در قالب تالیف 113 چشمه سار معرفت بخش نمود پیدا کرده است.
معلمی نماد تلاشی آرمانی از جنس دانش افزایی و معرفت طلبی است، همان معرفت عمیق آراسته از زیور دانایی که شهید مطهری را در سایه تحصیل علم و طهارت روح در رفیع ترین قله ی حکمت و معرفت قرار داد.
رود مطهر حکمت مطهر شهید مطهری میراثی گرانبها از روح عجین از انوار علوم دینی و لوح مصفای تهذیب نفس این شهید والامقام است ،شعشعه ی طهارت روحی است که چراغ منوری از خوان زمزم مصحف وحی را جاودانه برای تشنگان معرفت هنرمندانه روشن کرده است.
اینک 12 اردیبهشت سالروز شهادت شهیدˈ مرتضی مطهریˈ فرصتی برای تجلیل تلاش و خدمات ماندگار این اسطوره ی مکتب علم و فضل و ارج گذاشتن مساعی ، مقام معلم و خادمان مکتب علم آموزی و خردورزی در ˈروز معلمˈ است.
معلم عزیزم،…………، طلایه دار سنگر علم و دانایی، روزت مبارک و افکارتان بالنده باد.
همچنین بخوانید: تاریخ دقیق روز معلم امسال
انشا با موضوع روز معلم
در کنار پنجره نشسته بودم و داشتم به درختان حیاط نگاه می کردم که ناگهان برگی از درخت افتاد و یادم آمد(!!!) که روز معلم است و موضوع انشای این هفته هم روز معلم است.
دفتر خود را باز کردم و انشایم را نوشتم:
معلم مانند شمعی است که می سوزد و برای ما نور و گرما تولید می کند.
معلم ما را خیلی زیاد دوست دارد٬ چون به ما درس می دهد و تلاش می کند که باسواد شویم تا درآینده بتوانیم کار خوبی پیدا کنیم.
معلم به ما درس زندگی کردن می آموزد و به ما یاد می دهد
که باید با همه و با خانواده خود مهربان باشیم. او ما را مثل فرزندان خودش دوست دارد و به ما احترام می گذارد.
معلمی شغل پیامبران است.
چون آنها هم به مردم درس اخلاق و خوب زندگی کردن را یاد می دادند.
آنها می گفتند که خداوند انسانها را آفریده است و برای اینکه آنها خوب زندگی کنند٬ نیاز به معلمانی خوب دارند.
پس ما هم برای اینکه خوب باشیم نیاز به معلم داریم.
بعضی از معلمان به دانش آموزان کتک می زنند. آنها دشمن ما نیستند و اگر هم به ما کتک می زنند
به خاطر این است که درس بخوانیم و چیزهای خوب یاد بگیریم و تنبلی نکنیم.
من معلمم را دوست دارم و دست او را می بوسم.
معلم نباید بین دانش آموزان فرق بگذارد و باید به همه آنها به یک چشم نگاه کند.
روز ۱۲ اردیبهشت روزی است که آقای مرتضی مطهری شهید شدند و نام این روز٬ روز معلم شده است.
ما هر سال این روز را جشن می گیریم و به معلمان خودمان هدیه می دهیم.
معلم عزیزم روزت مبارک.
همچنین جا دارد این روز عزیز را به همه معلمین واساتید گرانقدر ایران تبریک و تهنیت بگویم و آرزوی توفیق توفیق روز افزون برای شان دارم.
انشا ادبی درمورد معلم
از وقتی که پا به دبستان گذاشتم با موجود دلسوز و مهربانی به نام معلم آشنا شدم….
او همچون شمع روشنی میسوزد تا به ما علم و دانش بیاموزد و ما راه زندگی و مسیر صحیح آینده خود را با کمک او پیدا کنیم.
معلم مادر دوم ماست و مدرسه خانه دومی است
که میتوانیم در آن خوبی ها را از بدیها تشخیص دهیم و آنچه را که نیاموختیم در آنجا بیاموزیم…
این معلم است که ما را با کلمات آشنا میکند و فرق روشنایی و تاریکی مهربانی و ظلم نفرت و محبت را به ما می آموزد.
او به ما یاد میدهد که چگونه در زندگی فردی مفید باشیم و با تلاش و کوشش باعث پیشرفت جامعه خود شویم.
او ما را با دنیای بزرگ آشنا میکند و تاریخ گذشتگان را به ما می آموزد
تا از آن درس عبرت بگیریم و ما را با کوهها و دریا ها آشنا میسازد تا استقامت و عظمت را بیاموزیم.
و ما همیشه تشنه یادگیری هستیم……
انسانها در طول زندگی احتیاج به یک معلم و راهنما دارند.
تا شمع راهشان گردد و آنها را از نادانی و جهل دور سازد.
پس بدانید که معلم شخص بزرگ و محترمی است که باید او را دوست بداریم.
و از گفتار و رفتار او درس زندگی بیاموزیم و فردی مفید برای کشور و ملتمان باشیم.
شعر زیبا مخصوص تبریک روز معلم
ضمن تبریک روز معلم به همه معلمان عزیز کشورمان، مجموعهای از اشعار کوتاه ویژه تبریک این روز به معلمان را گردآوری کرده ایم.
یک پدر بخشنده آب و گل است
یک پدر روشنگر جان و دل است
لیک اگر پرسی کدامین برترین
آنکه دین آموزد و علم یقین
روز معلم بر همه ی معلمان مبارک باد
ادامه مقاله: شعر زیبا مخصوص تبریک روز معلم
آنهایی که روی اعصابتان راه میروند بزرگترین معلمتان هستند!
گاهی منفیترین برخوردها و تصادمهای ما میتوانند راهنماییهای بزرگی به ما ارائه دهند. برای مثال ، یکبار در یک مرکز کرایه اتومبیل دعوای شدیدی با یک زن داشتم.
حالا به هر دلیلی بوده ، او احساس میکرد که لازم است قدرتش را به رخ بکشد و کارها را برای من سخت کند. واکنش من هم چندان جالب نبود ، احساس کردم لازم است با قدرت خودم واکنش نشان دهم و تهدیدش کنم که با رئیسش تماس میگیرم و از او شکایت میکنم.
همین کار را هم کردم.
چند ساعت بعد از شکایت من به رئیس ناحیه ، احساس بهتری نداشتم. فکر میکردم با طرح شکایت در مورد رفتاربدی که با من شده ، حالم بهتر خواهد شد ، در حالیکه باعث شد حالم بدتر شود ؛ حتی احساس پوچی هم کردم.با خودم خلوت کردم تا با نگاهی به احساساتم بفهمم چه درسی در این اتفاق برای من بوده است.
در آرامش ، صدای درونم را شنیدم : ” قبول کن که آن دیگری تو هستی. ” کاملا هاج و واج شده بودم ، پیام کاملا روشن و رسا بود. به اکتشافاتم ادامه دادم تا بفهمم دلیل عصبانیت این آدم چه بوده که روی من خالی شده.
فهمیدم رفتار او تقریبا انعکاس بخشی انکار شده از سایه خودم بوده است. در تفکر و بررسی که در سکوت داشتم توانستم اعماق خودم را بپذیرم که میخواسته موقعیت و نتیجهاش را کنترل کند. و این همان واکنشی بوده که آن زن نشان داده ، یعنی نیازی که از اعماقش سرچشمه گرفته بود ، نیاز به کنترل شدن که با همین نیاز در وجود من شاه به شاخ شده بود.
لحظهای که فهمیدم درد و رنج او همان درد و رنج من است ، حس همدردی در من ایجاد شد. احساس عمیقی از عشق و ارتباط با زنی که همین چند ساعت پیش با او جنگیده بودم داشتم ، با غم و ناراحتیاش ، با ناتوانی و ضعفش و نیازش به تحت کنترل بودن احساس همدردی و همراهی کردم. سپس همین دلسوزی و هم دردی را با خودم هم پیدا کردم.
به نقاط تاریک درونم که همچنان همان نیاز به کنترل ، تمرین قدرت و رهاکردن درد نامحسوس را داشت احترام گذاشتم. پیام دیگری که در ذهنم پژواک داشت این بود : ” به واسطه همدردی خودت را درک کن وگرنه زمان را نخواهی فهمید “.
درک نادرستم از آن زن را التیام میدادم ، در میان همدردی قادر بودم با چیزی که واقعیت داشت دوباره ارتباط برقرار کنم ، چه چیزی ما را به هم مربوط کرد و چرا ما اینجا هستیم ؟ برای عشق ورزیدن ! وقتی انتخاب میکنیم که تمام مرزهایمان را دستخوش عشق کنیم ، آنوقت واقعا شروع به زندگی میکنیم.
نکته کلیدی در این پیام این است که حتی افراد کاملا بیگانه هم میتوانند فرصتهایی را پیش رویمان بگذارند تا دقیقتر به جنبههای تاریک خودمان که دوست داریم پنهان نگه داریم ، نگاهی بیاندازیم.
جنبه پنهان میتواند وحشت انگیز باشد ، نه بهخاطر چیزی که هست بلکه بهخاطر پنهان بودنش. مهم نیست که چه چیزی را مخفی میکنیم ، مهم این است که ما قادر نیستیم آن چیز را در معرض نور قرار دهیم و مدیریتش کنیم.
وقتی جنبه تاریکمان را میبینیم ، لحظهای است که کاملا میتوانیم تسلیم شویم. اجازه دهید دیگران آینهای برای انعکاس شما باشند و چیزی را که باید در خودتان پیدا کنید به شما نشان دهند.
این بار اگر کسی شما را عصبانی کرد ، واکنش خودتان را با دقت زیرنظر بگیرید و به یاد داشته باشید ویژگیهایی را که در آنها نمیپسندید همان بخش انکارشده در اعماق پنهان شما هستند.
آرام باشید و اجازه دهید راهنمای درونتان به شما تعلیم دهد که نیاز به رها کردن چه چیزی دارید. سعی کنید بتوانید تشخیص دهید که آن فرد دیگر، شما هستید ، خودتان را در میان همدردی بشناسید و بگذارید این افراد بزرگترین معلمتان باشند.
همدردی و عشق همان چیزهایی هستند که برای ارتباط با دنیا احتیاج داریم. در دورانی زندگی میکنیم که دسته بندی و تفکیک و تاخت و تاز باعث نابودی فرهنگها و جوامع شده و زندگیهای بیشماری را نابود کرده است.
مهم نیست کجای این دنیا هستید به هر حال تاثیر این پدیدههای منفی را احساس میکنید. همه ما نقشی درسازگار کردن انرژی دنیا داریم ، بنابراین میتوانیم انرژیهای منفی را متعادل کنیم. مسئولیت ماست که برداشتهای اشتباهمان از دیگران را اصلاح کرده و از جایگاه همدردی و لطف و متانت ، امور را مدیریت کنیم.