کارهایی که در طول روز باید انجام داد

شش کاری که افراد با برنامه هر روز انجام می‌دهند

 کارهای مهم روزانه

شما زندگی شلوغی دارید. نگه داشتن تعادلی میان زندگی و کار سخت است. احساس می‌کنید آنقدر به خودتان فشار آورده‌اید که دارید کم کم از صفحه زندگی محو می‌شوید. اکثر ما چنین احساسی داریم. اما همۀ ما اینطور نیستیم. افراد با برنامه معمولاً چنین مشکلی را ندارند.

همانطور که نویسنده و عصب‌شناس معروف، دنیل لویتین، توضیح می‌دهد، معمولاً مدیران چندان زندگی شلوغ و پر هیاهویی ندارند. آنها آرام هستند و در لحظه زندگی می‌کنند، تلاش نمی‌کنند همۀ کارها را با هم پیش ببرند و نگران این نیستند که تا شب آنها را به پایان برسانند.

پیدا کردن دلیل این موضوع کار سختی نیست: دیگران به آنها کمک می‌کنند. کارمندان آنها مسئولیت وظایف مختلف را به عهده می‌گیرند و به این ترتیب مدیران می‌توانند در لحظه زندگی کنند.

دنیل لویتین در کتاب خود به نام “ذهن ساماندهی شده: چگونه در عصر سرریزی اطلاعات یک تفکر درست داشته باشیم” اینگونه می‌نویسد:

“در طول کار خودم به عنوان یک دانشمند محقق، من شانس این را داشتم که با فرمانداران، اعضای کابینه، ستاره‌های موسیقی و مدیران بسیاری از شرکت‌ها ملاقات داشته باشیم. مهارت‌ها و دستاوردهای این افراد تفاوت می‌کند، اما وقتی به تمام این افراد نگاه کنیم، یک چیز به طور مشخصی برای تمام آنها ثابت است.

من مکرراً تحت تاثیر این موضوع قرار گرفتم که این چقدر برای آنها رهایی‌بخش است که لازم نیست در این مورد که باید جای دیگری باشند یا اینکه نیاز باشد با شخصی دیگری هم صحبت کنند نگران باشند.

آنها برای کارهایشان وقت می‌گذارند، تماس چشمی برقرار می‌کنند، آرامش دارند و وقتی با کسی صحبت می‌کنند واقعاً حواسشان آنجا است. نیازی هم نیست که نگران این موضوع باشند که شاید فرد مهمتری باشد که باید در آن لحظه با او صحبت کنند چرا که کارکنان آنها قبل از این مشخص کرده‌اند که بهترین راه استفاده از وقت برای آنها همین است.”

نکته اینجاست: شما هم می‌توانید اینگونه باشید. و البته لازم هم نیست که کارمندانی برای خود داشته باشید. اما چه کسی قرار است به شما کمک کند؟ خودتان. چه کسی قرار است مدیر باشد؟ باز هم خودتان. (بله، من دارم شما را تشویق می‌کنم که شخصیتی قدرتمندتر داشته باشید.)

اگر که برنامه‌ریزی کافی از قبل داشته باشید، می‌توانید مطمئن شوید که به اندازۀ خود شخصی رئیس‌جمهور آرام و با برنامه هستید. فقط کافی است که چند سیستم مختلف را از قبل بروی خود پیاده‌سازی کنید. پس بیایید از اولین قدم شروع کنیم:

  1. ذهن یک مدیر خالی است. و این چیز بسیار خوبی است.

مطمئن باشید که رئیس‌جمهور هیچوقت تلاشی مذبوحانه نخواهد داشت تا کارهایی که باید انجام دهد را به یاد بیاورد. او مسئولیت تمام کارهای آتی را به کارمندان خود سپرده است و در نتیجه می‌تواند تمام توجه خود را بروی کاری بگذارد که اکنون پیش رویش است. درست است که شما کارمندانی ندارید که به شما کمک کنند اما یک اصل کلیدی وجود دارد که می‌توانید از آن استفاده کنید: مسائل دیگر را از ذهن خود بیرون برانید.

لویتین اینطور نوشته است:

بار ساماندهی برنامه‌ها را از ذهن خود به دنیای بیرون منتقل کنید… یادداشت کردن این برنامه‌ها، آنها را از ذهن شما خارج خواهد کرد و مغز شما را از هرج و مرجی خالی می‌کند که نمی‌گذارد تمرکز خود را بروی آنچه بگذارید که قصد انجام آن را دارید.

هر چیز که تا به حال در مورد آن نگران بوده‌اید، هر کاری که برای انجام دادن دارید و هر نگرانی که دارید را در یک مکان مشخص یادداشت کنید. فقط یکی. این نوشته را در میان دفترچه‌های یادداشت خود در خانه، گوشی تلفن و تبلت خود در محل کار، ایمیل، برچسب‌هایی بروی مانیتور و البته ذهن غیر قابل اعتماد خودش پخش نکنید. اگر که یادداشت‌های برنامه‌ریزی شما پخش باشد، همیشه شک خواهید داشت که آیا چیزی را فراموش کرده‌اید یا خیر – و تحقیقات نشان داده که این باعث اضطراب می‌شود.

پس برنامه‌ها را از ذهن خود خارج کنید و آنها را در یک لیست کنار هم بیاورید. بعد از آن، همانگونه که دیوید آلن، نویسندۀ کتاب “به انجام رساندن کارها” گفته است، آنها را به 4 دسته تقسیم کنید:

  1. انجامش بده
  2. محولش کن
  3. عقبش بنداز
  4. رهایش کن

وقتی که این 4 لیست را داشته باشید، خواهید دانست که واقعاً نیاز است که چه کاری را انجام دهید و همه‌چیز هم در یکجا یادداشت شده است. داشتن همین لیست به تنهایی یک قدم بزرگ برای بدست آوردن آرامش یک مدیر است.

اما چرا اینکار جواب می‌دهد؟ علم عصب‌شناسی پشت این قضیه است. نوشتن چیزها باعث می‌شود که “چرخه‌های تکرار” غیر فعال شوند. در کتاب “ذهن ساماندهی شده” اینگونه آمده است که:

وقتی که چیزی در ذهن ما باشد که اهمیت دارد – مخصوصاً یک کار که باید انجام شود – ما نگران هستیم که آن را فراموش کنیم، بنابراین ذهن ما آن را تکرار می‌کند و طی چرخه‌های مکرر آن را در مسیری می‌اندازد که روانشناسان ادراکی از آن به عنوان چرخه تکرار یاد می‌کنند.

این مسیر شامل شبکه‌ای از بخش‌های مغز است که دو قسمت لوب پیشانی که در پشت چشم‌های شما قرار دارد و اسبک مغز که در وسط مغز شما است را به هم متصل می‌کند…

مشکل اینجاست که این فرآیند بیش از حد خوب کار می‌کند و موارد مختلف را تا وقتی که آنها را انجام می‌دهیم در تکرار نگه می‌دارد. نوشتن این کارها بروی کاغذ هم یک اجازۀ مستقیم و هم غیر مستقیم به این چرخۀ تکرار است تا از یادآوری این کارها خودداری کنید و به مدارهای عصبی خود استراحت دهد تا بتوانیم بروی کارهای دیگر تمرکز کنیم.

تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی شما کارها را ناقص رها می‌کنید و در نتیجه نگرانی دارید، این باعث می‌شود که کند ذهن شوید. راه‌حل چیست؟ آنها را یادداشت کنید. بعد از این شما همۀ کارهای خود را از ذهنتان خارج کرده‌اید و آنها را در یک لیست جا داده‌اید.

پس می‌دانید که چه چیزهایی را می‌توانید به دیگران محول کنید، عقب بیندازید و یا به کل فراموش کنید – و می‌دانید که واقعاً نیاز است چه کاری را انجام دهید. اکنون چگونه می‌توانید مثل یک مدیر آرام روز خود را سپری کنید؟

  1. “آقای رئیس جمهور، ملاقات بعدی شما به زودی شروع می‌شود”

رئیس‌جمهور هیچوقت ساعت خود را چک نمی‌کند. او برای هر دقیقۀ خود برنامه دارد و وقتی زمان انجام کاری برسد، دیگران این موضوع را به او اطلاع می‌دهند. ممکن است که شما کسی برای کمک نداشته باشید، اما هر گوشی هوشمندی دارای زنگ ساعت و یادآوری هست.

در کتاب “ذهن ساماندهی شده” اینگونه نوشته شده است:

مدیریت زمان نیاز به این نیز دارد که برنامۀ آینده خود را با استفاده از یادآوری‌ها تنظیم کنید. این یعنی، یکی از رموز مدیریت زمان در حال این است که نیازهای آیندۀ خود را پیش‌بینی کنید تا برای عقب نیافتادن از کارها مجبور به تقلا نشوید.

این نکتۀ جالبی است که گوشی شما احتمالاً با پیامک‌ها، ایمیل‌ها و اطلاعات بی‌اهمیت مزاحم شما می‌شود – اما با اولویت‌های اصلی شما در طول روز کاری ندارد.

تعداد کمی از ما تقویم خود را از قبل آنقدر سامان داده‌ایم که بتوانیم به آن اجازه دهیم لحظه به لحظۀ کارهای ما را مشخص کند. همانطور که کال نیوپورت پیشنهاد می‌دهد، ما می‌توانیم هر کار خود در روز را به یک محدودۀ زمانی از تقویم اضافه کنیم و بعد از این می‌توانیم اندازه بگیریم که چقدر کار می‌توانیم در روز انجام دهیم:

برنامه‌ریزی شما را مجبور می‌کند با این واقعیت روبرو شود که در حقیقت چقدر زمان دارید و هر کار چه مقدار زمان از شما می‌گیرد. بعد از اینکه شما یک درک کلی از میزان زمان خود بدست آوردید، می‌توانید برای هر ساعت خالی در طول روز کاری خود یک کار مفید انجام دهید.

به این ترتیب نه تنها کار بیشتری را در روز انجام خواهید داد، بلکه می‌توانید هر کار را در زمان و مکانی انجام دهید که بیشترین بازدهی را برای شما خواهد داشت.

وقتی که شما برای فعالیت خود یک بازه زمانی مشخص کنید، احتمال اینکه آن را عقب بیندازید نیز کمتر خواهد بود چرا که از قبل تصمیم آن را گرفته‌اید. به این ترتیب شما نیز می‌توانید همچون یک مدیر آرامش داشته باشید. زنگ‌های گوشی به ذهن شما اجازۀ آرام بودن می‌دهد، چرا که می‌داند قرار است توسط یک زنگ در مورد کار بعدی به شما یادآوری شود.

من می‌دانم که بعضی از شما اکنون با خود می‌گویید “ولی مسائل مختلف مزاحم کار من می‌شوند و حواسم را پرت می‌کنند.” اما یک راه برای برخورد با این مزاحمت‌ها وجود دارد، حتی اگر نگهبانی نداشته باشید که مردم را از اتاق کار شما دور نگه دارد.

  1. فیلترهایی ایجاد کنید.

یک رئیس جمهور هر روز صبح یک پرونده شامل تمام چیزهایی که باید در مورد سازمان‌های زیردست خود بداند را دریافت می‌کند. کلید قضیه در آن چیزی نیست که این پرونده حاوی آن است، بلکه نکته چیزی است که در این پرونده نیست: ایمیل‌های بی‌فایده، عکس‌های مختلف، نوشته‌های دیگران و هزاران چیز بی‌ارزش دیگر.

به این ترتیب او می‌تواند بروی آن چیزی تمرکز کند که واقعاً ارزش دارد، چرا که حواسش به واسطه مسائل بی‌ارزش پرت نخواهد شد. ولی احتمالاً شما این مشکل را دارید و اطلاعات بی‌ارزش وقت بسیاری از شما می‌گیرند.

در کتاب “ذهن ساماندهی شده” اینطور آمده است که:

امروز، فیلترهای توجه ما به سادگی سرریز می‌شوند. افراد موفق – یا افرادی که توان مالی دارند – مجموعه‌ای از کارمندان را استخدام می‌کنند تا فقط اطلاعات لازم را به دست آنها برسانند. این یعنی که مدیران شرکت‌های بزرگ، رهبران سیاسی، ستاره‌های سینما و افراد دیگری که زمان و توجه آنها ارزشمند است افرادی را دارند که به ذهن آنها کمک می‌کند و مسئولیت فیلتر کردن توجه آنها که توسط مغز انجام می‌شود را به عهده می‌گیرند.

شما از این گلایه دارید که در طول روز اطلاعات بیش از حدی را دریافت می‌کنید.اما همانطور که کِلِی شیرکی می‌گوید “مساله اطلاعات بیش از حد نیست، لبه ناتوانی فیلتر شماست.” توجه شما محدود و ارزشمند است. پس به اطلاعات کمتری نیاز دارد و این یعنی فیلترهای خوبی لازم است.

خوب است باز به سراغ کتاب “ذهن ساماندهی شده” برویم تا توضیح بیشتری در این مورد به شما بدهیم:

ذهن ما این قابلیت را دارد که اطلاعاتی که می‌گیریم را پردازش کند، اما اینکار یک هزینه هم برایمان دارد: ممکن است ما در جدا کردن مسائل فرعی از مسائل مهم به مشکل بر بخوریم و تمام این فرآیند پردازش اطلاعات هم می‌تواند ما را آهسته کند. نورون‌ها یک مجموعه از سلول‌های زنده هستند که سوخت و ساز دارند. آنها برای زنده ماندن، اکسیژن و گلوکز می‌خواهند و وقتی که سخت مشغول کار بوده باشند، ما احساس خستگی خواهیم کرد…

یک راه خوب این است که برای قسمتی از روز مخفی شویم. من کاملاً جدی هستم. جایی بروید که آدم‌ها به شما دسترسی نداشته باشید و کارهای اساسی خود را انجام دهید. من کاملاً متوجه هستم که این گزینه برای همه مهیا نیست. مساله‌ای هم ندارد. تکنولوژی حتما نباید تبدیل به یک منبع نامتنهای از اطلاعات شود و شما را خسته کند.

برای خود فیلترهایی ایجاد کنید. فقط در زمان‌های مشخصی به سراغ ایمیل‌ها و پیغام‌های خود بروید و تمام وقت خود را صرف آنها نکنید. این زمان می‌تواند ابتدا یا انتهای روز باشد. در واقع کاری که باید بکنید این است که زمانی برای دیگران مشخص کنید تا با شما در ارتباط باشند و به آنها اجازه ندهید تمام وقت‌تان را بگیرند یا مکرراً برای شما مزاحمت ایجاد کنند.

با اعمال کردن این نکات در مورد یادآوری‌ها و فیلترهای دیگر قرار نیست که شما با نگرانی به این سو و آن سو بدوید. اما وقتی که بنشینید تا کار کنید متوجه خواهید شد که هنوز کار بسیاری برای انجام دادن دارید. پس سوال بعدی این است که وقتی انقدر تصمیم برای گرفت وجود دارد چگونه باید آرامش خود را حفظ کنید؟

  1. قدرت بی‌نظیر “به اندازۀ کافی خوب”

رئیس جمهور تصمیم‌های کوچک را نمی‌گیرد. هزاران نفری که برای او کار می‌کنند به این چیزها رسیدگی می‌کنند تا او بتواند فقط مسائل مهم را زیر نظر داشته باشد. اما با توجه به اینکه شما هزاران کارمند برای خود ندارید ( یا شاید اصلاً هیچ کسی را نداشته باشید)، خودتان باید تمام تصمیم‌ها را بگیرید، چه تصمیم‌های تجاری و چه شخصی.

همانطور که قبلاً گفتم، “اگر تلاش نکنید همۀ کارها را بکنید می‌توانید هر کاری بکنید.” اما اگر قرار باشد به دنبال کمال باشید قرار است با نگرانی از پا در آیید. بنابراین بهتر است قدرت محدود تصمیم‌گیری خود را برای مسائل با ارزش نگه دارید و در تمام موارد دیگر با شرایط کنار بیایید.

می‌پرسید اینکار به چه معنا است؟ این یعنی هنر انتخاب سریع آن گزینه‌ای که “به اندازۀ کافی خوب” است. تحقیقات نشان داده است که این مسیر بهره‌وری بیشتر (و خوشحالی) است، همانطور که در کتاب “ذهن ساماندهی شده” آمده است:

تحقیقات جدید در روانشناسی اجتماعی نشان داده است که افراد خوشحال کسانی نیستند که دارایی بیشتر دارند. افراد خوشحال کسانی هستند که با آنچه که همین الان دارند خوشحال هستند.

افراد خوشحال همیشه با شرایط خود کنار می‌آیند، حتی اگر که متوجه این موضوع نباشند. اما کنار آمدن با شرایط تنها یک ابزار است تا زمان خود را برای چیزهایی که اولویت زیادی برای شما ندارند تلف نکنید. برای کارهایی که بیشترین اولویت را برایتان دارند، روش درست همان دنبال کردن بهترین‌ها است.

آیا یک تصمیم می‌تواند باعث شود کار خود را از دست بدهید؟ اگر اینطور نیست، پس راه‌حل “به اندازۀ کافی خوب” را انتخاب کنید و بروی چیزی تمرکز کنید که بیشترین اهمیت را دارد.

با رعایت نکاتی که تاکنون گفتیم شما می‌توانید یک برنامۀ کاری عالی برای خود بچینید. اما مساله دیگری که پیش می‌آید حجم کاری شماست. احتمالاً قرار است وظایف مختلفی در طول روز به شما محول شود و همین می‌تواند تماما برنامه‌هایتان را خراب کند. در این شرایط چه باید بکنید؟

  1. “آقای رئیس جمهور، تغییری در برنامه رخ داده است…”

وقتی که تغییراتی در برنامۀ شخص دوم مملکت پیش بیاید، او به راحتی برنامه خود را عوض می‌کند چرا که زیردستانش قبل از پیش آمدن مساله‌ای برنامۀ روز را تغییر می‌دهند و بنابراین او آرامش خود را حفظ می‌کند. شما هم می‌توانید آرام باشید، اما لازم است که کمی تلاش کنید.

مسائل جدیدی پیش خواهد آمد، اولویت‌های شما تغییر خواهد کرد و لازم است که بتوانید آنها را پردازش کرده و خود را وفق دهید. پس همیشه دفترچۀ یادداشت خود را همراه داشته باشید تا ایده‌های جدید و کارهای جدید را یادداشت کنید. و خب لازم هم هست در طول روز لحظاتی را صرف اولویت‌بندی کرده و لیست خود را دوباره مرتب کنید.

در کتاب “ذهن ساماندهی شده” اینطور آمده است که:

آلن می‌گوید “ذهن شما نیاز دارد تا بصورت مداوم با تمام مسئولیت‌ها و فعالیت‌های شما درگیر باشد. شما باید مطمئن شوید که کاری که می‌بایست انجام دهید را انجام دهید و بدانید که انجام ندادن کاری که نباید انجام دهید اشکال ندارد. اگر این مساله را در ذهن نداشته باشید، پس ذهن شما خالی نیست. هر کاری که به نظر شما به دلیلی ناقص انجام شده است باید در یک سیستم قابل اعتماد در خارج ذهن شما ذخیره شود…” این سیستم قابل اعتماد همان نوشتن در دفترچۀ یادداشت است.

وقتی که لیست خود را به روز کردید، می‌توانید ماتریکس آیزنهاور را نیز پیاده کنید. با دقت در نمودار زیر که از “تصمیم‌گیری: 50 مدل برای تفکر استراتژیک” آمده است متوجه خواهید شد که این ماتریکس چیست:

نمودار

هنگامی که بدانید که هر چیزی در کدام دسته جای می‌گیرد، می‌توانید با توجه به اولویت به لیست خود حمله‌ور شوید. اکنون دیگر استاد برنامه‌ریزی خواهید بود، ذهنتان خالی است و آماده تمرکز است… اکنون چه باید کرد؟

  1. یک “اتاق جنگ” داشته باشید.

آیا تابحال عکس میز رئیس جمهوری را دیده‌اید؟ آیا بروی آن خبری از انبوه کاغذها و پرونده‌ها بوده است؟ مشخصاً نه. تحقیقات نشان داده است که وقتی میز شما شبیه پیامد یک سانحۀ طبیعی باشد، قابلیت شما برای تمرکز کاهش خواه یافت.

البته لازم نیست که تبدیل به یک فرد وسواسی شوید، ولی زمانش رسیده است که مثل یک مدیر موفق عمل کنید و لازم است یک محیط کار مرتب داشته باشید که بتوانید در آن تمرکز کنید.

Being-Organized

در ادامۀ یک بخش از کتاب “ذهن ساماندهی شده” را برای درک بهتر شما می‌آوریم:

یک راه برای بهره بردن از روش طبیعی ذخیره حافظه در قسمت هیپوکامپ مغز این است که فضاهای کاری متفاوتی را برای کارهای مختلفی که انجام می‌دهید ایجاد کنید. اما ما برای پرداخت پول، پاسخ دادن به ایمیل‌ها، خریدهای اینترنتی، تماشای فیلم‌های مخلتف، نگهداری عکس‌ها، گوش‌دادن به موسیقی‌های مورد علاقۀ خود و خواندن اخبار روزانه فقط از یک کامپیوتر استفاده می‌کنیم. پس تعجبی هم ندارد که نمی‌توانیم هیچ چیزی را به خاطر بسپاریم.

ساده است: مغز اصلاً به گونه‌ای طراحی نشده است که این مقدار از اطلاعات را در یک مکان نگه دارد… عصب‌شناس و نویسنده‌ای به نام الیور ساکس حتی یک قدم فراتر هم رفته است: اگر که بروی دو پروژۀ کاملاً جدا کار می‌کنید، برای هر کدام از آنها یک بخش از خانه یا یک میز مشخص را تعیین کنید. زیرا همینکه وارد یک فضای متفاوت شوید باعث فشرده شدن دکمۀ ریستارت در ذهن شما می‌شود و اجازه می‌دهد یک تفکر مفیدتر و خلاق‌تر داشته باشید.

تمرکز در نتیجۀ از بین بردن عوامل حواس‌پرتی حاصل می‌شود. پس بهتر است که فضای کاری شما هر آنچه نیاز دارید را دارا باشد و چیز اضافه هم در آن جای ندهید.

قسمت دیگری از کتاب “ذهن ساماندهی شده” را در زیر مطالعه خواهید کرد:

در روانشناسی ادراکی نیز یک نتیجۀ مشابه به دست آمده است. برای در دست گرفتن کنترل باید آنچه مرتب نیاز دارید را جلوی چشم خود داشته باشید و آنچه نمی‌خواهید را مخفی کنید.

من از همین الان می‌توانم صدای شکایت‌های شما را بشنوم. آخر شما دو دفتر کار نداشته و همین یکی را هم به زور در اختیار دارید. اما مساله املاک شما نیست، بلکه فضای ذهن شماست. کاناپۀ شما می‌تواند جایی باشد که بروی آن برنامه‌ریزی می‌کنید و میز شما هم مخصوص انجام کار است.

کامپیوتر شما برای مهیا کردن نیازهایتان است و سایر کارها را بروی تبلت خود انجام خواهید داد. در واقع نکتۀ اصلی اینجاست که هر موقع کار مهمی را انجام می‌دادید بهتر همۀ لازمه‌های انجام کار در دسترس شما باشد و هیچ چیز اضافی هم دورتان نباشد. محیط کاری شما باید کاری که نیاز به انجام آن را دارید ساده و کاری که نیاز به انجام آن ندارید را سخت کند.

اکنون که همۀ موارد را توضیح دادیم، چگونه باید آنها را کنار هم جمع کنیم؟

خلاصه

گام‌هایی برای رسیدن به ساماندهی و آرامشی همچون رئیس جمهور:

  1. کارهایی که باید انجام دهید را از ذهن خود خارج کرده و در یک دفترچه وارد کنید.
  2. تقویم خود را پر کرده و زنگ کوک کنید تا درگیر فکر به کار بعدی خود نشوید.
  3. از فیلتر استفاده کنید تا تنها اطلاعاتی را بگیرید که به آنها نیاز دارید.
  4. گزینۀ “به اندازۀ کافی خوب” را برای تصمیم‌های کوچک انتخاب کنید تا بتوانید بر تصمیم‌های بزرگ تمرکز کنید.
  5. به طور مرتبط وظایف جدید خود را یادداشت کرده و اولویت‌بندی کنید.
  6. یک “اتاق جنگ” داشته باشید که به آنچه نیاز دارید و نه بیشتر مجهز باشد.

در گذشته شما به یک منشی نیاز داشتید تا تمام حواس خود را بروی تماس‌های تلفنی بگذارد. ولی اکنون با تکنولوژی‌هایی مثل پاسخگیر خودکار و پیام صوتی دیگر نیاز چندانی به منشی نخواهید داشت.

امروزه تکنولوژی بسیار پیش رفته است و با کمی برنامه‌ریزی می‌توانید از آن برای حفظ آرامش و دستیابی به دستاوردهای بزرگی استفاده کنید. شاید در ابتدا اینکار سخت باشد و در مسیر خود لنگ بزنید، اما باید ادامه دهید و خود را وفق دهید. به مرور زمان شما یک سیستم شخصی برای خود خواهید داشت که کارایی بسیار بالایی دارد و به این ترتیب آن درسی را می‌آموزید که هر مدیری می‌داند:

سخت‌ترین چیزی که باید یاد گرفت این است که خود را مدیریت کنید. اما وقتی که از پس این بر آیید، می‌توانید از پس هر چیز دیگری نیز بر آیید.


8 دیدگاه

  1. عزیز

    ممنون از مطلب خوب و مفیدتون.
    خیلی کم دیدم سایت هایی که مطالب مفید ارائه بدن.

  2. ღஐ♥ آذین ♥ஐღ

    خیلی ممنون سعی می کنم حتما بهش عمل کنم .

  3. شهناز

    مطلب مفید ودارای کاربرد ی بود .منتظر مطالب شما هستم.

  4. شرکت خدماتی نظافت منزل

    واقعا مطلبه اموزنده ای بود

  5. علی

    مقاله خوبی بود.متشکرم

  6. nobody

    ترجمه بسیار بدی است.
    برای نمونه: president در اینجا به معنی رییس جمهور نیست بلکه به معنی مدیر سازمان میباشد.

    یا ببینید جمله زیر چقدر نازیبا و نارسا است:

    من مکرراً تحت تاثیر این موضوع قرار گرفتم که این چقدر برای آنها رهایی‌بخش است که لازم نیست در این مورد که باید جای دیگری باشند یا اینکه نیاز باشد با شخصی دیگری هم صحبت کنند نگران باشند.

    • محسن

      ممنون دوست عزیز از نظر خوبتون.
      سعی میکنیم در مطالب بعدی بیشتر توجه کنیم.

  7. رها

    واقعاً بی نظیر بود این مقاله.
    لذت بردم.

نظر خود را بیان کنید