اشتباه والدین در تربیت فرزندان

پنج کار که به‌عنوان پدر یا مادر هرگز نباید انجام دهید؛

اشتباهات رایج پدر و مادر در تربیت کودک

اگر میخواهید برای فرزند خود بهترین پدر و مادر دنیا باشید بهتر است برخی از اشتباهات رایج والدین در تربیت فرزندان خود را انجام ندهید.

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ همه ما ایده‌هایی درباره رفتار با نوزادان و کودکانمان داریم؛ اما وظیفه والدین، آموختن درباره شیوه‌های تربیت کودکان است.

یکی از مشکلات در تربیت کودک، غلبه باور عمومی بر یافته‌های تحقیقی روان‌شناسان در رفتار والدین است. والدین به این دلیل که سالیان سال اغلب مردم به یک ایده تربیتی در رفتار با کودک اعتقاد داشته‌اند، خود را به آن متعهد می‌دانند؛ در حالی که یافته‌های تحقیقی جدید روان‌شناسان ممکن است از بی‌اعتباری یا حتی پرهزینه بودن آن رفتار حکایت کند.

این پنج کار، نمونه‌هایی از این ایده‌ها هستند که والدین در اغلب کشورهای دنیا از آن به‌عنوان رفتارهای رایج در تربیت کودک استفاده می‌کنند؛ پنج کاری که اغلب روان‌شناسان به‌خصوص روان‌شناسان کودک بر انجام ندادن آنها تأکید کرده‌اند.

البته یادتان باشد برای اینکه رفتار شما خالی از این پنج مورد شود، به زمان نیاز دارید.

این پنج مورد همهٔ رفتارهایی نیست که شما به‌عنوان یک والد ممکن است به اشتباه انجام دهید. رفتارهای بسیار زیاد دیگری نیز در تربیت اغلب والدین وجود دارد که نیاز به اصلاح دارد؛ اما این پنج مورد مهم‌ترین آنهاست که بیشتر والدین از آنها استفاده می‌کنند.

والدینی که معتقدند در صورتی که به بچه‌شان غذا ندهند او غذا نمی‌خورد، آیا تا به حال برای چند روز این کار را امتحان کرده‌اند؟ یا تنها در یک یا دو موقعیت که با این ادعای کودکشان مواجه شده‌اند، جا زده‌اند و دوباره خودشان وظیفه غذادادن را به عهده گرفته‌اند؟


  1. آیا به کودکم اجازه دهم پیش من بخوابد؟ هرگز!

چند وقت پیش در خبری اعلام شد، مادری که فرزند ۳ساله‌اش را پیش خود خواباند، بر اثر افتادن روی کودک موجب خفگی او شد. این اتفاق وحشتناک است. اما توصیه اکید روان‌شناسان برای اجازه ندادن به کودک برای خوابیدن پیش والدینش تنها به دلیل این پیامدها نیست.

دلایل روان‌شناختی و تربیتی بسیار زیادی نیز در این باره وجود دارد. یکی از مهم‌ترین این دلایل، استقلال نیافتن کودک خواهد بود. البته یکی از مهم‌ترین موارد که باید مورد توجه قرار دهید، این است که منظور از این بچه‌ها، کودکان بالای دو سال هستند.

کودکان زیر دوسال باید در تختی که کنار تخت والدین‌شان قرا دارد بخوابند تا در صورتی که خطری آنها را تهدید کرد، بتوانند سریع واکنش نشان دهند.

بنابراین یادتان باشد که اگر فرزند بالاتر از دو سال شما تمایل به خوابیدن پیش شما را دارد، بعد از مدتی به تنها خوابیدن عادت خواهد کرد. فقط شما باید این مسئله را بخواهید.


  1. مراحل مختلف غذادادن به بچه‌ام را باید خودم انجام دهم؟ هرگز!

دکتر مارتین سلیگمن، روان‌شناس مشهور معاصر، معتقد است غذا دادن به بچه‌ای که خودش می‌تواند غذا بخورد، تنها موجب درمانده شدن او و زود جازدن و خستگی در برابر مشکلاتی می‌شود که در بزرگسالی تجربه می‌کند.

این تنها ادعایی روان‌شناسانه نیست و نتیجه تحقیقات زیاد این روان‌شناس بزرگ آمریکایی است. وقتی شما به کودکتان غذا می‌دهید، به او این پیام را می‌دهید که خودش توان این کار را ندارد.

برخی از والدین ادعا می‌کنند که اگر این کار را نکنند، فرزندشان غذا نمی‌خورد. پاسخ سلیگمن را بخوانیم: «این فقط یک پیش‌بینی از رفتاری است که ما تنها گوشه‌ای از آن را دیده‌ایم.

والدینی که معتقدند در صورتی که به بچه‌شان غذا ندهند او غذا نمی‌خورد، آیا تا به حال برای چند روز این کار را امتحان کرده‌اند؟ یا تنها در یک یا دو موقعیت که با این ادعای کودکشان مواجه شده‌اند، جا زده‌اند و دوباره خودشان وظیفه غذادادن را به عهده گرفته‌اند؟» سلیگمن می‌گوید: «در این رابطه باید کمی سخاوتمند باشید و نگران هدررفتن غذا یا کثیف شدن میز یا فرشتان هم نباشید. این هزینه آموزش خودکنترلی به کودکان است.»


  1. آیا می‌توانم از تلویزیون یا بازی‌های کامپیوتری به‌عنوان ابزاری برای ساکت کردن فرزندم استفاده کنم؟ هرگز!

وقتی پدر و مادری از شیطنت‌های کودکشان در خانه خسته می‌شوند، به‌دنبال یک بچه‌خفه‌کن می‌گردند! در سال‌های اخیر این بچه‌خفه‌کن، تماشای تلویزیون یا استفاده از بازی‌های کامپیوتری است.

این واکنش در برابر شیطنت‌های کودک به‌هیچ‌عنوان درست نیست. وقتی مدام این اتفاق رخ می‌دهد، کودکتان یاد می‌گیرد که هر وقت بخواهد تلویزیون تماشا کند یا بازی کند، باید شیطنت کند.

بازی‌های کامپیوتری و تماشای تلویزیون که به این صورت انجام می‌گیرد نیز معمولاً از کنترل لازم خارج شده و مسائلی پیش می‌آورد که روان‌شناسان به‌عنوان خطرات استفاده زیاد از این وسایل ذکر کرده‌اند.


  1. آیا می‌توانم هنگام تربیت فرزندم از دیگرانی که او می‌شناسد، استفاده کنم؟ هرگز!

مادران و پدران بسیار زیادی وجود دارند که در موقع تربیت فرزندشان به او مدام یادآوری می‌کنند که مادربزرگ یا پدربزرگشان در تربیت آنها اعتقاد داشته که باید فلان کار را انجام داد یا اینکه عمو یا خاله او اعتقاد دارد که ما تو را زیادی لوس کرده‌ایم و از این قبیل اظهارنظرها.

طبیعتاً با تکرار چنین نقل‌قول‌هایی نه‌تنها به هدفتان که اصلاح رفتار کودک است نمی‌رسید، بلکه او را نسبت به خودتان بی‌اعتماد می‌کنید، زیرا به او یادآوری می‌کنید که نمی‌توانید به صورتی مستقل رفتار کنید و او را هم نسبت به این افراد متنفر می‌کنید.


  1. آیا می‌توانم برخی اوقات خونسردی‌ام را از دست بدهم؟ هرگز!

برخی اوقات که کودک‌تان اشتباهی انجام می‌دهد، واقعاً لازم است به جای تلاش برای کنترل بچه‌تان، خودتان را کنترل کنید. این بدان معناست که برای یک لحظه به خودتان القا کنید کودکتان متعلق به فرد دیگری است نه متعلق به شما. بنابراین گامی به عقب بردارید و واکنشی را که بیشتر مؤثر است در نظر بگیرید.

راه‌حل‌های زیادی وجود دارد. اما اگر خونسرد نباشید، هیچ‌یک را نخواهید یافت.


اشتباهاتی که والدین خوب همیشه مرتکب می‌شوند

اشتباهاتی که والدین خوب همیشه مرتکب می‌شوند

شما پدر و مادر خوبی هستید، والدین هشیار. رویش کار کرده‌اید؛ به بچه‌های‌تان خیلی اهمیت می‌دهید. اما شما و خیلی‌های دیگر اشتباهاتی مرتکب می‌شوید و این اشتباهات برای شما و بچه‌های‌تان گران تمام می‌شود.

چه اشتباهی؟ تعجب می‌کنید؟ بیرون کشیدن بچه‌های‌تان از محدوده امن و راحت‌شان و شرایط طبیعی‌شان، و بعد متعجب و خسته و عصبانی می‌شوید که چرا همه چیز خوب پیش نمی‌رود.

تربیت بچهیک مثال درمورد یک کودک نوپا یا پیش از دبستان این است که عادت همیشگی‌شان را بهم می‌زنید( مثلا خواب بعدازظهرشان را از آنها می‌گیرید و زمانی که عادت به در خانه ماندن دارند، آنها را بیرون می‌برید)، و سپس به مشکلاتی برمی‌خورید که تاحدودی انتظارش را نداشته‌اید. مشکل این نیست که عادت‌شان را مختل کرده‌اید؛ بلکه مسئله اینجاست که نتوانسته‌اید نتیجه را پیش‌بینی کنید. به‌گونه‌ای از نابسامانی‌ها و اوضاع و احوالی که پیش خواهد آمد پیشگیری نکرده‌اید.

درمورد بچه‌های بزرگ‌تر، احتمالا این مشکلی خیلی حادی نخواهد بود و بیشتر، اتقافی نامحسوس است. شاید همکاری نکنند یا بدخلق شوند، و احتمالا لجباز یا منفعل- مهاجم خواهند شد.

و بازهم مشکل این نیست که آنها را از محدوده امن و راحت‌شان بیرون کشیده‌اید. بلکه مسئله اینجاست که شما بارها و بارها این اشتباه را تکرار می‌کنید. و به‌جای این‌که از نظر روحی خودتان را آماده پیامدهای تصمیم خودتان بکنید، از آنها آزرده می‌شوید.

گاهی وقتی که مشکل از خودماست، بچه‌ها را سرزنش می‌کنیم. فکرش ساده است،” من اینجا نقش پدر یا مادر را دارم و تصمیم می‌گیرم”، بله همین درست است. شما می‌توانید فرزندتان را وادار کنید کارهای زیادی انجام دهد. اما نمی‌توانید مجبورشان کنید با نگاهی مثبت این‌کار را انجام دهند. نباید این‌کار را بکنید چون یک انتظار کاملا غیرمنصفانه است.

به این مسئله این‌طور نگاه کنید: شما قدرت زیادی دارید، اما قدرتی که کودک شما دارد این است که با ناخوشایند کردن آن کار برای شما، نارضایتی و مخالفتش را اثبات کند. و این طبیعی است که او بخواهد برای این اثبات تلاش و تقلا کند، همانطور که شما می‌خواهید قدرت‌تان را بروز دهید.

باید به این فکر کنید: من وادارش نمی‌کنم کاری را انجام دهد صرفا به این دلیل که طالب قدرت هستم؛ مجبورش می‌کنم چون لازم است، زیرا پرورش و تربیت بچه‌ها این است که بچه‌ها را وادار کنیم کارها را زمانی که به‌نفع‌شان است انجام دهند، که گاهی برخلاف اراده و میل آنهاست.

حق باشماست. اما خودتان را جای بچه‌های‌تان قرار دهید، و فکر کنید چقدر برای‌شان مزاحمت آمیز خواهد بود. فکر کنید چه احساسی دارد که بخواهید خواسته‌های‌تان را حاکم کنید. برای بچه‌ها از نظر تکاملی دشوار است که پیروزی‌های بلندمدت و خوشنودی‌های کوتاه مدت را تصور کنند. اگر از همان اول از دید آنها نگاه کنید، راحت‌تر می‌توانید برای‌شان تغییرات را ایجاد کنید، اما همدل باشید و دلایل‌تان را توضیح دهید تا شاهد همکاری و همراهی فرزندتان باشید.

البته شما بدون همکاری آنها هم کارهای زیادی می‌توانید انجام دهید، اما برای هردو شما چقدر جالب خواهد بود؟ بله، می‌دانم، چیزهای زیادی در زندگی هستند که جالب و مطبوع نیستند؛ اما لازمند. اما وقتی پنج ساله‌تان بود تا چه اندازه این ایده را قبول داشتید، یا ده سال، یا حتی پانزده سال؟

مهم است که به بچه‌های‌مان انعطاف‌پذیری را یاد دهیم، اما باید درک کنیم که بچه‌های ما انسان هستند نه حیوان و باید به احساسات‌شان احترام بگذاریم، حتی به احساسات منفی‌شان. اجازه دهید شکایت کند، احساس کند که شنیده می‌شود، بگذارید گاهی عمدا طفره برود، و تاحدودی روی شرایط نفوذ داشته باشد، اجازه دهید عقاید خودش را برای چگونه راحت‌تر کردن کارها و خوشایندتر کردن‌شان به‌کار بگیرد. این به نفع هردوی شماست.


۴ سوال ساده که تمام والدین باید از خود بپرسند

کودکان در حال بازی

گرچه وحشتناک، اما حقیقت دارد که من با کودکان ۹ یا ۱۰ ساله‌ایی برخورد داشتم که تحت تاثیر برنامه‌ریزی‌های بیش از حد متحمل فشارهای روحی و جسمی بودند. طبق گزارشی از محققان انجمن امراض کودکان امریکا در سال ۲۰۰۷، مشخص شد کودکانی که مجبور به پیروی از برنامه‌ریزی‌های بیش از حد هستند، اغلب علائمی از استرس و اضطراب در آن‌ها مشاهده می‌شود.

هر روز صبح کلاس فوتبال، کمپ‌های تابستانی، آموزش موسیقی، کودکان در بین این همه برنامه، کودکی خود را گم می‌کنند. در عوض، خسته، آشفته و مضطرب می‌شوند و مابقی ساعات روز را در مقابل تلویزیون سپری می‌کنند.

بنابراین، والدین پیش از هر گونه برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت کودکان در گرمای تابستان، باید این سوالات ساده را از خود بپرسند:

۱. آیا زندگی خودم مصداق یک زندگی متعادل است؟

ارزیابی رفتارهای خودمان ضروریست. آیا بیش از حد مشغول هستید و بلافاصله پس از اتمام یک فعالیت به سراغ فعالیتی دیگر می‌روید؟ همین امر این پیغام را به کودک شما مخابره می‌کند که انجام فعالیت‌های برنامه‌ریزی شده از پرداختن به علائق شخصی و زندگی سالم مهم‌تر است. به یاد داشته باشید که نحوه‌ی رفتار شما تاثیر شگرف‌تری بر فرزندتان، نسبت به اینکه آیا در سن ۴ سالگی تنیس را فرا می‌گیرد یا خیر، خواهد داشت.

۲. آیا بیش از حد فرزندم را کنترل می‌کنم؟

چنانچه تمام برنامه‌های فرزند خود را کنترل می‌کنید، احتمالا مقدمه‌ی شکست او در آینده را فراهم می‌سازید. زیرا زمینه‌ی یادگیری مهارت‌های ضروری برای اینکه از عهده‌ی پیچیدگی‌های زندگی برآید، برایش فراهم نمی‌شود.

من معتقدم، باید به والدین کمک نمود تا به فرزندان خود اولویت‌ها را آموزش دهند و برنامه‌ایی خلاقانه در حد توان کودک طراحی کنند. چنانچه فرزندتان ساعت‌ها مشغول انجام کاریست که به رشد و بالندگی او هیچ کمکی نمی‌کند، پس از نحوه‌ی بهره‌جستن از زمان، انرژی و منابع آگاهی ندارد.

۳. علائق فرزندم چیست؟

تجربیات و موقعیت‌هایی را برای فعالیت برگزینید که زمینه‌‌ی بالندگی کودک را فراهم می‌کند یا مورد علاقه‌ی اوست. این دیدگاه، در مقابل پرداختن به فعالیت‌های مختلف برای آزمودن آنها قرار می‌گیرد و پتانسیل عظیمی برای حسی پایدار به آن فعالیت و آسایش جسمانی را برایش فراهم می‌کند.

۴. انگیزه‌ی اصلی من از ثبت نام فرزندم در این فعالیت چیست؟

باز هم نگاهی به خود بیاندازید: آیا بیش از حد پرمشغله‌ هستید و بالبع فرزندتان نیز باید به نوعی مشغول باشد؟ آیا با والدین دیگران رقابت می‌کنید؟ آیا از اینکه مهارت‌های فراوانی کسب نکند، در هراسید؟ انگیزه‌ی شما هر آنچه که هست، فقط به یاد داشته باشید؛ بهتر است تآمل کنید، به جای آموزش پیانو، اجازه دهید فرزندتان در حیاط بازی کند، اجازه دهید کودکتان کودکی کند.

من والدین را تشویق می‌کنم تا به فرزندان خود اجازه دهند در زندگی خانوادگی، نقشی فعال را بپذیرند. همین امر موجب آموزش مهارت‌های ضروری برای کنترل برنامه‌ریزی‌ها در اختیارشان قرار می‌دهد. همچنین به آنها می‌آموزد تا فعالیت‌های خود را موشکافانه‌تر انتخاب نمایند و درک عمیق‌تری نسبت به آنچه انجام می‌دهند داشته باشند.

چنانچه کودکان در فرایند تصمیم‌گیری مشارکت داده شوند، هم فرزندان و هم والدین زندگی متعادل‌تر و پربارتری را تجربه می‌کنند. این امر یادآور می‌شود که، اهمیتی ندارد چقدر پرمشغله‌اید بلکه همه‌ی اعضای خانواده حق دارند در فعالیت‌هایی که موجب مسرت آنها و موجب شکوفایی خانواده می‌شود، شرکت کند.


نظر خود را بیان کنید